چنان چست و چابک نهد دست و پا
که نعلش دهد خاک مال هوا
وز آن میخورد سایه این خاک مال
که یکجای باشد قرارش محال.
ظهوری ( از آنندراج ).
کی بمردن آسمان از خاکمالم بگذردبالم از پرواز چون ماند پر تیرم کند.
صائب ( از آنندراج ).
بر گوهرم غبار یتیمی فزون شودچندانکه چرخ بیش دهد خاک مال من.
صائب ( از آنندراج ).
صبح نشاط ما شده با شام غم یکی ناخورده خاک مال زمین آسمان ما.
منیر ( از آنندراج ).