خانوک
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
خانوک شهری در استان کرمان است. شهر خانوک در بخش مرکزی شهرستان زرند قرار دارد. شهر خانوک با آب و هوای سردسیری در جنوب شهرستان زرند قرار دارد و فاصله آن تا مرکز استان ۶۰ کیلومتر است. مساحت حریم خانوک بالغ بر ۱۶۰۶۰۰۰ متر مربع است که از سمت شمال به ریحان شهر، از جنوب به توابع چترود، از شرق به رشته کوه معروف به حاشیه کویر لوت و از غرب به جلگه حاصلخیز شهرستان زرند منتهی می شود.
شهر خانوک دارای ۹ آبادی تحت حوزه نفوذ است که بزرگ ترین آن حمیدیه ( ملک آباد سابق ) با جمعیتی بیش از ۱۰۰۰ نفر در غرب شهر واقع است. [ ۲]
با توجه به سنگ های قبوری که رو به بیت المقدس در شهر خانوک یافت می شود، می توان گفت: قدمت تاریخی این شهر به قبل از اسلام بازمی گردد. همچنین برخی از بقایا و آثار ساختمان های قدیمی مانند تکیه ها و مسجد جامع شهر و… نشان دهندهٔ قدمت بلند تاریخی این شهر است. در برخی منابع تاریخی اینچنین آمده: وجود قبرستان های قدیمی که به قبرستانهای ( گبری ) معروف است وکشف سنگ نوشته های قدیمی، موید قدمت تاریخی خانوک است و حتی بر اساس نبشته های بعضی از سنگ ها که نشانگر عمران و آبادانی شهر بوده، قدمت خانوک را به قبل از اسلام می رساند. از آثار تاریخی خانوک می توان به باقی مانده آثار قلعه ها در بالای کوهی در جوار قنات اشاره نمود حمام قدیمی و آسیاب آبی گواه عمران و آبادانی شهر خانوک در قدیم است. [ نیازمند منبع]
خانوک ( اِخ ) دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان. واقع در۲۵ هزارگزی خاوری زرند و ۱۸ هزارگزی شمال راه فرعی زرند - کرمان، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای ۸۷۴ تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات و چشمه مشروب می شود؛ و محصولاتش غلات و میوه جات است. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. صنایع دستی آن ها قالی بافی با نقشه است. راه آنجا فرعی می باشد. این ده مولد برق کوچکی دارد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸ ) .
درمورد وجه تسمیه شهر خانوک براساس مدارکی[ نیازمند منبع] که وجود دارد و آنچه در ذهن ها و گفتار مردم گفته می شود، می توان گفت: واژهٔ خانوک به معنای «چشمه سار» یا جایی که چشمه آب زیاد دارد، آمده است و از ترکیب دو عبارت «خان» به معنی چشمه وصفت «وک» به عنوان پسوند - نسبت - که به دنبال آن آمده، می باشد. از طوایف و قبایل خانوک می توان به حاج حسنی ها و کل موسایی ها و خلیلی ها و. . . نام برد در خانوک اکثر فامیل ها متشکل شده اند از اسدی ، عرب نژاد ، مهدوی ، زادخوش ، انصاری و مرادعلیزاده
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشهر خانوک دارای ۹ آبادی تحت حوزه نفوذ است که بزرگ ترین آن حمیدیه ( ملک آباد سابق ) با جمعیتی بیش از ۱۰۰۰ نفر در غرب شهر واقع است. [ ۲]
با توجه به سنگ های قبوری که رو به بیت المقدس در شهر خانوک یافت می شود، می توان گفت: قدمت تاریخی این شهر به قبل از اسلام بازمی گردد. همچنین برخی از بقایا و آثار ساختمان های قدیمی مانند تکیه ها و مسجد جامع شهر و… نشان دهندهٔ قدمت بلند تاریخی این شهر است. در برخی منابع تاریخی اینچنین آمده: وجود قبرستان های قدیمی که به قبرستانهای ( گبری ) معروف است وکشف سنگ نوشته های قدیمی، موید قدمت تاریخی خانوک است و حتی بر اساس نبشته های بعضی از سنگ ها که نشانگر عمران و آبادانی شهر بوده، قدمت خانوک را به قبل از اسلام می رساند. از آثار تاریخی خانوک می توان به باقی مانده آثار قلعه ها در بالای کوهی در جوار قنات اشاره نمود حمام قدیمی و آسیاب آبی گواه عمران و آبادانی شهر خانوک در قدیم است. [ نیازمند منبع]
خانوک ( اِخ ) دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان. واقع در۲۵ هزارگزی خاوری زرند و ۱۸ هزارگزی شمال راه فرعی زرند - کرمان، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای ۸۷۴ تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات و چشمه مشروب می شود؛ و محصولاتش غلات و میوه جات است. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. صنایع دستی آن ها قالی بافی با نقشه است. راه آنجا فرعی می باشد. این ده مولد برق کوچکی دارد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸ ) .
درمورد وجه تسمیه شهر خانوک براساس مدارکی[ نیازمند منبع] که وجود دارد و آنچه در ذهن ها و گفتار مردم گفته می شود، می توان گفت: واژهٔ خانوک به معنای «چشمه سار» یا جایی که چشمه آب زیاد دارد، آمده است و از ترکیب دو عبارت «خان» به معنی چشمه وصفت «وک» به عنوان پسوند - نسبت - که به دنبال آن آمده، می باشد. از طوایف و قبایل خانوک می توان به حاج حسنی ها و کل موسایی ها و خلیلی ها و. . . نام برد در خانوک اکثر فامیل ها متشکل شده اند از اسدی ، عرب نژاد ، مهدوی ، زادخوش ، انصاری و مرادعلیزاده
wiki: خانوک
دانشنامه آزاد فارسی
پیشنهاد کاربران
طوایف این شهرستان ( خانوک ) : اسدی مهدوی عرب پور منصوری پورسترابادی و . . . . . . .