خانه کن

لغت نامه دهخدا

خانه کن. [ ن َ / ن ِ ک َ ] ( نف مرکب ) مسرف. خانه براندازنده. ناخلف. مدبر که خانه پدر براندازد. ( شرفنامه منیری ). خانه ویران کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ). خانه روب :
ما که و اختیار چه کاین شجره است آن ما
بد پسران خانه کن بادسران سرسری.
خاقانی.
|| کنایه از پسر ساده که با عشاق صحبت دارد و هرچه دریابد از ایشان بتصرف خود آرد. ( آنندراج ) :
خرابت کند شاهد خانه کن
برو خانه آباد گردان بزن.
سعدی ( از انجمن آرای ناصری ).
|| ( ق مرکب ) بنه کن : «خانه کن از این محل به محل دیگر رفتم ». یعنی : با تمام اهل وعیال و مال و حشم و متعلقات از اینجا بدانجا شدم.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - خانه برانداز . ۲ - ناخلف . ۳ - تدبیر کننده مدیر محیل .

فرهنگ عمید

= خانمان سوز: خرابت کند شاهد خانه کن / برو خانه آباد گردان به زن (سعدی۱: ۱۶۵ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس