خان لق

لغت نامه دهخدا

خان لق. [ ل ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران. واقع در 51 هزارگزی جنوب باختری ری و 8 هزارگزی خاور شوسه قم. این دهکده در جلگه قرار دارد وآب و هوایش معتدل میباشد. سکنه آنجا 529 تن که مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی است ، آب آنجا از قنات ورود کرج و محصول آن غلات و صیفی و باغات و چغندرقند میباشد. شغل اهالی زراعت است و آثار قلعه خرابه ای نیز در آنجا است. راه مالرو ولی از طریق حسن آباد کلین میتوان ماشین برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).، خانلق.[ ل ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان. واقع در 4 هزارگزی شمال شیروان و 2 هزارگزی شمال شوسه عمومی قوچان به شیروان. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و دارای 596 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات ، انگور است. اهالی به زراعت گذران میکنند و راه مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

خانلق. [ ل ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل. دارای 371 تن سکنه که شیعی مذهب و کردزبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات است. اهالی آنجا به کشاورزی گذران میکنند و راه آن مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است جزئ دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران .

پیشنهاد کاربران

بپرس