خانسالار


معنی انگلیسی:
chancellor, chief, chieftain, landlord

لغت نامه دهخدا

خانسالار. ( اِ مرکب ) رئیس میز پادشاهی. ناظر سلطنتی . ( ناظم الاطباء ). رجوع به «خوانسالار» شود.

خانسالار. ( اِ خ ) نام ناحیتی است به خراسان و در چهارفرسخی آن معدن مس وجود دارد.

فرهنگ فارسی

سردسته وبزرگترکشاوزان یک ده
نام ناحیتی است به خراسان و در چهار فرسخی آن معدن مس وجود دارد .

پیشنهاد کاربران

سفره دار بزرگ
در لغات ترکی به معناى دلاور و شجاع است

بپرس