خاندوز

لغت نامه دهخدا

خاندوز.( اِخ ) دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان. واقع در 7 هزارگزی شمال خاوری رامیان. این ناحیه در دشت قرار دارد و آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است. دارای 270 تن سکنه می باشد که شیعی مذهبند و زبانشان فارسی و ترکی است. آب آنجا از چشمه سار و محصول برنج و غلات و توتون و سیگار و شغل اهالی گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ابریشمی و کرباس است راه آنجا مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

پیشنهاد کاربران

اصل این کلمه خاندژ هست و خان دژ به معنای خیلی ساده یعنی دژیا همون قلعه خان یا همون پادشاه بوده ، وخاندژی رو بعد از حمله اعراب و تغییر در زبان فارسی به علت نداشتن حرف ژ تغییر دادن
خان یا خانچه به معنی سفره
خان دوز به معنی سفره دوز
گلدوزی علاوه بر معنای دوختن گل روی پارچه معنای زمین های صاف و هموار که پر از گل است. که تلفظ آن برای غیر تورکها محال است. مثل خاندوزی. اصلاندوز. باراندوز ( دوز حرف راست و زمین های هموار )
سقالکسار ( سق قل ک سر ) یک کلمه ی تورکی است. . سق قل یعنی ریش ک سر یعنی می برد. . . . . سقالکسر یعنی جایی که حرف ریش سفیدان ، حرف آخر است. و ریش سفیدها حرف آخر را می زنند.
خاندوزی ( خان دوزی ) کلماتی که خان دارنند. تورکی هستند. مثل خان داداش. خان قیزی. خان ننه. خان بابا. خان قین ( خانقین ( شهری در عراق ) قین برادر زن یا برادر شوهر. مثل قین آنا. قین آنا. قین خاتین ) . خان بابا. خان باجی. دوزی ( دوز. مثل دوز و کلک ( حرف راست. حرف ناراست ) تلفظ این دوز ( راست. و درست ) برای غیر تورکها محال است ) . دوز زمینهای هموار مثل باراندوز. اسلاندوز ( اصلاندوز ) . سولدوز ( نام قبلی نقده. سول ( چپ. زمینهای هموار سمت چ
...
[مشاهده متن کامل]

پ ) اولدوز ( یلدیز ) دوزدوزان ( دوز دوزانیق ) . بالدیز. . . . خاندوزی ( سرزمینهای هموار وصاف، خان )

بپرس