خانسامان. ( اِ مرکب ) صاحب سامان . || ناظر. ناظری که شغلش تهیه میز و سفره بزرگان باشد . ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || صاحب ثروت. متمول : اثر بکشور عشق تو خانسامان است. _( l50k )_اثر. ( از آنندراج ).