خاموش ساختن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
وانشاندن ؛ خاموش کردن :
سخت به ذوق می دهد باد ز بوستان خبر
صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان.
سعدی.
سخت به ذوق می دهد باد ز بوستان خبر
صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان.
سعدی.
منطفی کردن ؛ بکشتن. خاموش کردن. فرونشاندن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .