خامش ماندن. [ م ُ دَ ] ( مص مرکب )ساکت ماندن. بیصدا ماندن. خاموش ماندن : ندانم تو خامش چرا مانده ای پس آن داستانها چرا خوانده ای.فردوسی.سه بار آن سخن را بر ایشان براندچو پاسخ نیامدش خامش بماند.فردوسی.