خامد
مترادف خامد: خمود ، آرمیده، خاموش، خموش، بی حرف، صامت ساکت، ایستا، بی جنبش، بی حرکت، بی تحرک، ساکن
متضاد خامد: پرتحرک، انرژیک، پویا
لغت نامه دهخدا
- نار خامد ؛ آتش فرونشسته. آتش مرده : امروز که باد قبول فضل را گذاشت وآتش غیرت اکابر خامد و فضل فضول و مردم از اهل علم ملول و درخت صناعت نامثمر اگر نه این حشاشه مکرمت وبقیه ٔ... ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 9 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بی حرکت.
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید