خامد


مترادف خامد: خمود ، آرمیده، خاموش، خموش، بی حرف، صامت ساکت، ایستا، بی جنبش، بی حرکت، بی تحرک، ساکن

متضاد خامد: پرتحرک، انرژیک، پویا

لغت نامه دهخدا

خامد. [ م ِ ] ( ع ص ) مرده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ، خامدون ، خامدین : ان کانت اِلا صیحةً واحدةًفاذا هم خامدون. ( قرآن 29/36 ). فَمازالت تلک دعویهم حتی جعلنا هم حصیداً خامدین. ( قرآن 15/21 ). || آرمیده. ( آنندراج ). || ساکن. ساکت. ( ناظم الاطباء ). || فرونشسته. ( آنندراج ).
- نار خامد ؛ آتش فرونشسته. آتش مرده : امروز که باد قبول فضل را گذاشت وآتش غیرت اکابر خامد و فضل فضول و مردم از اهل علم ملول و درخت صناعت نامثمر اگر نه این حشاشه مکرمت وبقیه ٔ... ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 9 ).

فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) ۱ - خاموش ساکت آرمیده . ۲ - بی حرکت بی جنبش .

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِفا. ص . ) ۱ - خاموش ، ساکت ، آرمیده . ۲ - بی حرکت ، بی جنبش .

فرهنگ عمید

۱. ساکت، خاموش.
۲. بی حرکت.

گویش مازنی

/Khaamod/ یوغ گردن اسب - یوغ گاو نر شخمی

پیشنهاد کاربران

بپرس