خام پوستین. ( ص مرکب ) احمق. ابله : یک پخته نی که گویدم ای خام پوستین حور و سریر تکیه بود در ره سعیر.سوزنی.با او چراغ دولت خصمش نداد نورکآن خام پوستین به ره اندر چراغ کرد.سوزنی.