خام دستی

/xAmdasti/

معنی انگلیسی:
gaucherie, inexperience, novitiate

لغت نامه دهخدا

خام دستی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) ناتجربه کاری ( غیاث اللغات ) :
نه چون خامکاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.
نظامی.
دید آخر ساعد چون نقره خامش رقیب
شد خراب از خام دستیهای جانان خانه ام.
صائب ( از آنندراج ).
بدست غیر دادی ساعد چون نقره ٔخامت
بقربان سرت گردم مکن این خام دستیها.
مخلص کاشی ( ازآنندراج ).
|| مال بیمصرف خرج کردن. ( ازغیاث ). || نارضایتی. ( اشتینگاس ).

فرهنگ فارسی

ناتجربه به کاری .

مترادف ها

callowness (اسم)
خام دستی، خامی

gaucherie (اسم)
ناشیگری، خام دستی

inexperience (اسم)
خام دستی، خامی، بی تجربگی، نا ازمودگی

فارسی به عربی

انعدام الخبرة

پیشنهاد کاربران

بپرس