خالی

/xAli/

مترادف خالی: پوچ، پوک، تهی ، تخلیه، آزاد، رها ، بی سکنه، بلاتصدی، بلامتصدی، بری، عاری، فارغ، صرف، محض، خلوت، خلوتگاه

متضاد خالی: پر، سرشار، اشغال، شلوغ

برابر پارسی: تهی، تُهی، ونگ

معنی انگلیسی:
devoid, bare, barren, blank, empty, inane, unoccupied, vacant, vacuous, windy, null

لغت نامه دهخدا

خالی. ( ع ص ) تهی. مقابل پر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 385 ) ( فرهنگ نظام ). پرداخته. خِلْوْ. ( منتهی الارب ) ( دهار ). خَلّی. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). صِفر. صَفِر. صُفُر. عِرو. ( منتهی الارب ) :
چون می خورم بساتگنی یاد او خورم
وز یاد او نباشد خالی مرا ضمیر.
عماره مروزی.
برو آفرین کرد خسرو به مهر
که جاوید بادا بکامت سپهر
همان نیمروز از تو خالی مباد
که چون تو ندیده ست گیتی بیاد.
فردوسی.
سگالش بکردند زینسان بهم
دل پهلوان گشت خالی ز غم.
فردوسی.
نیست جائی ز ذکر من خالی
گرچه شهری است یا بیابانی است.
مسعودسعد.
نقصان نکنم که در هنر بحرم
خالی نشوم که در ادب کانم.
مسعودسعد.
بسان کوره و چشمه عدوت را دل و چشم
مباد خالی لیل و نهار از آتش و آب.
مسعودسعد.
نشاید که ملک بدین سبب مکان خویش خالی گذارد. ( کلیله و دمنه بهرامشاهی ).
همه روز آرزوی تست در او
همه شب خالی از خیال تو نیست.
خاقانی.
یکایک هرچه میدانم سر و پای
بگویم با تو گر خالی بود جای.
نظامی.
چو خالی دید میدان آن سخندان
درافکند از سخن گویی بمیدان.
نظامی.
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
وآنگه برو که رستی از نیستی و هستی.
حافظ.
این طاس خالی از من و آن کوزه ای که بود
پارینه پر ز شهد مصفّی از آن تو.
وحشی.
- امثال :
سبوی خالی را به سبوی پر مزن ؛ با وضع تهی و شکم گرسنه با فارغ بالها هم نشینی مکن یا درمیاویز.
سبوی خالی را قد سبوی پر بزن ؛ با وضع تهی خود با فارغ بالها درآویز یا هم نشینی کن شاید نصیبی بری.
مشک خالی و پرهیز آب ؟!؛ یعنی با مشک خالی دیگر پرهیز آب نباید گفت. و چون گفته شود باعث تعجب است. این مثل در جایی استعمال میشود که فاقد شیئی تظاهر بداشتن آن کند. نظیر: شکم خالی و گوز فندقی.
- اطاق خالی ؛ اطاقی که بی سکنه است و در اصطلاح تهرانی ها اطاقی است که مستأجر ندارد.
- تفنگ خالی ؛ تفنگ غیر پر. تفنگ بی فشنگ.
- امثال :
از تفنگ خالی دو نفر میترسند.
- حیاط خالی ؛ حیاط بی سکنه. حیاطی که مستأجر ندارد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تهی، جای تهی، آزادورها، یکه وتنها، مجرد
( اسم صفت ) ۱ - تهی مقابل پر . ۲ - آزاد رها. ۳ - تنها منفرد مجرد.
حسن بیک . وی از شعرای دربار جهانگیر پادشاه هندوستان بوده است .

فرهنگ معین

[ ع . ] (ص . ) ۱ - تهی . ۲ - آزاد، رها.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ پُر] تهی.
۲. جای تهی، خلوت.
۳. [مجاز] دور، برکنار.
۴. [مجاز] تنها.
۵. [قدیمی، مجاز] بدون همراهی چیز دیگر.

واژه نامه بختیاریکا

پیک؛ پوک؛ رات و ریت؛ ریت؛؛ پتیک؛ کَلاپیک؛ لیل؛ مِن پیک؛ هالین ( هالی )

دانشنامه عمومی

خالی (فیلم ۲۰۱۹). خالی ( به هندی: Blank ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۹ و به کارگردانی بهزاد خامباتا است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانی دئول، کاران کاپادیا، کانویر شارما، ایشیتا داتا ایفای نقش کرده اند.
عکس خالی (فیلم ۲۰۱۹)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

تهی

مترادف ها

void (صفت)
پوچ، بی اعتبار، عاری، تهی، خالی، باطل، بلاتصدی، عاری از

empty (صفت)
پوچ، تهی، مجوف، خالی، چیز تهی

hollow (صفت)
خشک، پوچ، تهی، مجوف، مقعر، خالی، پوک، غیر صمیمی، توخالی، میان تهی، گودافتاده، بی حقیقت

vacuous (صفت)
پوچ، بی معنی، تهی، خالی، کم عقل، بی مفهوم

destitute (صفت)
عاری، خالی، بی چاره، نیازمند، لات و لوت

deprived (صفت)
محروم، خالی

vacant (صفت)
بی کار، خالی، اشغال نشده، بی متصدی، بلاتصدی

coreless (صفت)
خالی

unoccupied (صفت)
خالی، بدون مستاجر، اشغال نشده

indigent (صفت)
تهی، خالی، تهی دست، تنگدست

unloaded (صفت)
خالی

uncharged (صفت)
خالی، پر نشده، به حساب هزینه نیامده، رسما متهم نشده

tenantless (صفت)
خالی، بدون مستاجر، اشغال نشده

فارسی به عربی

بحیرة , خزرة , شاغر , غیر مشغول , فارغ , فقیر , قاحل

پیشنهاد کاربران

.
🔵 تاریخچه بسیار جالب واژه � قالی / خالی �
واژه ای که از نام شهری ارمنی - پهلوی ریشه گرفته . . .
چهار اشاره مهم تاریخی که راه گشای ریشه � کلمه قالی � هستند :
♦️ ۱ - ابوالفضل بیهقی در کتاب تاریخ بیهقی ۴۶۰ ق، به دو نوع فرش اشاره می کند به نام � قالی و محفوری �. در هر چهار بار که به قالی اشاره کرده � محفوری � را نیز آورده است ( . . . و جامه های رومی و دیگر اجناس هزارتا و محفوری و�قالی�هزار دست . . . ) . حالا محفوری چه بوده ؟ � محفوری ارمنی � گونه ای فرش معروف بوده که در شهر محفور ارمنستان بافته می شد. این موضوع نشان می دهد که واژه قالی هم باید از نام یک شهر گرفته شده باید
...
[مشاهده متن کامل]

♦️ ۲ - زکریای قزوینی ( سده ۷ قمری ) در کتاب � آثار البلاد و اخبار العباد � به نکته مهمی اشاره می کند :
قالیقلا : شهری در ارمنستان که از آن جا فرش ها و زیلوهایی آورده می شود که به آن � قالی � گفته می شود. مردم آن جا در ساخت این فرش ها مهارت دارند و از آن جا به دیگر سرزمین ها صادر می شود. در آن جا مکانی به نام � بیعة الشعانین � وجود دارد، ابن فقیه می گوید که این مکانی متعلق به مسیحیان است که در آن یک ساختمان بزرگ برای نگهداری کتاب های مقدس و صلیب های شان قرار دارد . . .
♦️ ۳ - یاقوت حموی در کتاب � معجم البلدان � ( سده ۶ - ۷ ق ) می گوید :
� قالیقلا از نواحی خلاط در ارمنستان بزرگ است و سپس از نواحی منازگرد در ارمنستان چهارم. ابن یحیی گفته است که ارمنستان از زمان انوشیروان تا آمدن اسلام همواره در دست ایرانیان بوده است . . . در قالیقلا این فرش ها که به قالی معروفند ساخته می شوند. در نسبت دادن نام آن، بخشی از اسم را به دلیل سنگینی آن خلاصه کرده اند �
♦️ ۴ - حمدالله مستوفی در کتاب نزهة القلوب ۷۴۰ ق، درباره شهر � قالیقلا � می گوید : � . . . شهری بزرگ است که زیلو قالی بدانجا منسوب است . . . �. این نشان می دهد که واژه معروف � قالی � از نام شهر � قالیقلا � آمده است ( ریشه شناسی این شهر در پایین 👇 ) . در فرهنگ و زبان های جهان، برخی از واژگان از نام شهرها گرفته شده است : از هندوانه و آچار فرانسه تا چینی و اطلسی و بلور . . . که همه از نام های جغرافیایی گرفته شده اند
🔹 شهر ارمنی � کارین کاغاک �
ارض الروم ( Erzurum ) یا زمین روم، نام شهری در بخش ارمنی کشور امروزی ترکیه است. نام این شهر در منابع تاریخی، پیش از تسلط اعراب و ترکان � کارین کاغاک � بوده است :
Կարին�քաղաք� ( Karin Kaghak )
Կարնոյ�քաղաք� ( Karnoy Kaghak )
پس از تسلط اعراب، مانند بسیاری از نام شهرهای ارمنی - یونانی، این نام نیز به ریخت عربی درآمده و شد � قالیقلا � ( مانند قسطنطنیه که برگرفته از Constantinople بود ) . مردم این شهر پیش از جنایات اواخر عثمانی � ارمنی � بودند و به بافت فرش شهرت داشتند. فرش های این شهر در جهان معروف بود و کم کم عبارت � فرش های ارمنی شهر قالی قلا � بصورت � قالی � خلاصه شد و در بسیاری از زبان های منطقه برای اشاره به Carpet از � قالی / خالی � استفاده کردند
🔺 ریشه جالب نام شهر � کارین کاغاک � ( یا همان قالی قلا ) که به خاندان ایرانی کارن برمیگردد . . .
▪️کاغاک : در ارمنی به معنای شهر و روستا است و از زبان های ایرانی آمده است، � کلات، کلا، کلایه، کال، کلی، کلاته و . . . �. از ایرانی باستان � kata � ( کده ) که ت در کَتَ تبدیل به � ل � شده، پسوند āta گرفته و شده kalāta کلاته. در پارسی میانه � kalāk �. در اوستایی 𐬐𐬀𐬙𐬀 kata و . . . گفته شده که واژه � قلعة � در عربی نیز ( ک - - - > ق ) از همین جا گرفته شده است
▪️کارین : اشاره به شاخه ارمنی خاندان � کارن پهلَو � یکی از ۷ خاندان برجسته ایرانی دارد که در ارمنستان باستان آنها را Կամսարական کامسَرَکان می گفتند و بعدها به Pahlavuni پهلَوونی معروف شدند. / اما در منابع اسلامی از شخصی به نام أرمینیاقس در ارمنستان یاد شده که پس از مرگش زنی به نام � قالی � شهری بنا می کند که بعدها قالی قلا نامیده می شود
🔺 صورت دیگر قالی کلمه � قالین � است و دقیقا ثابت می کند که از � کارین � گرفته شده است. عطار می گوید : مرد ره را بوریا قالین بود / باز خشتش زیر سر بالین بود
🔺 بهاالدین ولد ( سده ۶ - ۷ ق ) پدر مولانا نیز در کتاب معارف به این موضوع اشاره کرده است : � . . . پیشه وران پیشه ها را پیش نتوانند بردن تا به شهرها نرسند که هوای آن شهرها موافق بود مر آن پیشه را، چنانک کاغذ به سمرقند و تنبسه ی کالی ( قالی ) به کالی کلا ( قالی قلا ) . . . �. ( تنبسه ؛ نام دیگر قالی در زبان پارسی، از ریشه تنبسیدن و تافتن )
🔺 فرهنگ انجمن آرای ناصری : � . . . و نوعى از آن پشمینه که فرش نمایند�� قالى�� و وجه تسمیه آن اینکه اوّل بافتن آن پشمینه رنگارنگ در بلد قالیقلا که از ارزنه الروم و دیاربکر است بظهور آمده و به اطراف بردند و نمد و گلیم و قالى خواندند منسوب�بقالیقلا�و مخفف آن �
🆔 @iranzamin777
🆔 Admin @f777kim
. زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

خالیخالیخالیخالیخالیخالی
✅ تاریخچه بسیار جالب واژه � قالی / خالی �
واژه ای که از نام شهری ارمنی - پهلوی ریشه گرفته . . .
چهار اشاره مهم تاریخی که راه گشای ریشه � کلمه قالی � هستند. اسناد را ببینید و مقاله پیوستی را بخوانید . . .
🆔 @iranzamin777
🆔 Admin @f777kim
.
خالیخالیخالیخالی
تهی، پوچ،
حمید رضا مشایخی - اصفهان
میتوان به جای {خالی} گفت {پوچ، تهی}.
این واژه در تالشی به صورت خل وجود داره و به معنی سوراخ هست . در گویش عنبرانی از زبان تالشی با جابه جایی حرف خا و حرف ها به صورت هل در اومده . با همین نوع جابه جایی در انگلیسی به صورت hole هم معنی سوراخ
...
[مشاهده متن کامل]
میده. و واژه holy به معنیه مقدس و پاک دامن در انگلیسی که به عبری میرسه هم از این ریشه هست و در اصل به معنی تهی و خالی از گناه بوده . و واژه holiday به معنی تعطیل که از لاتین گرفته شده معنی اصلیش روز تهی و خالی از کار بوده. واژه پتی که دوستان دربارش نوشتن در زبان تالشی به صورت پت به معنی حباب و کف هست و معنی دیگرش لارو حشرات که داخل گیاهان و تنه درختان مرده دوره ای از زندگیشون رو سپری میکنن. لازم به توضیح هست که داخل بدن این این لارو ها مواد ژله مانند هست و اغلب وقتی بدنشون شکافته میشه مقداری حباب در بدنشون دارن و احتمالا برای همین به این لارو ها هم پت گفته شده .

تو لری به خالی میگیم پتی ( Pati )
درزبان باستانی لری واژه کهن و آریایی�پتیPaty� به معنی خالی، تهی پوچ، برهنه. . . میباشد. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی. . . ) شده و در زبان انگلیسی با واژه�Empty� قابل مقایسه است. گمان میرودپیشوند
...
[مشاهده متن کامل]
ویاحروف�Em� به واژه کهن �پتی Paty�اضافه شده باشد. واژه �پرPor� متضاد واژه کهن �پتی� در لری است. مثالهایی از کاربرد این واژه در لری: در عبارت�دسم پتییه یعنی دستم خالیست که کنایه از مفلسی، نداری، تهیدستی وبی چیزی است� ویا�پوت پتی ورگشتم یعنی دست خالی برگشتم� ویا�بازی بومی پرpor یا پتیpaty که در واقع همان بازی گل یا پوچ است� و �پاپتی یعنی پای برهنه�. . .

واژه خالی
معادل ابجد 641
تعداد حروف 4
تلفظ xāli
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( ص . )
آواشناسی xAli
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
اهوان
به مال و قوت دنیا مشو غره چو دانستی
که روزی آهوان بودند آن پرآرد انبان ها
در زبان گلیلگی به سوراخ خوله می گویند و که بی ربط با این واژه که عربی پنداشته می شود نیست :
سوزنی :
سیکی ده بخانه وام شده ست
پنج از آن خوله پنج از آن ماله
در گلیگی به سوراخ ، خوله می گویند ، اینکه واژه خالی با خوله از یک ریشه است را نمی دانم ، ولی میدانم که دست کم هفتاد درصد زبان عربی ریشه ایرانی دارد و واژه خالی هم شاید ریشه ایرانی داشته باشد
تهی، پوک، پوچ، وَنگ، وُنگ
کردی جنوبی و مرکزی: چول
ریخت کهن - و پارسی خالی . . خوله khooleh. . . بوده. در فرهنگ های ( ناظم الاطباء ) و ( برهان قاطع ) هم آمده . تهی ، پوچ ، پوک ، بی باشنده هم برابرهای اونه .
و همان جور که دوستمان مهدی کشاورز هم فرمودند - پتی - هم میشه. که هنوز هم در گویش بوشهری به کار می ره.
تُهی = خالی
تُهینا = خلأ
{همچون ژرف و ژرفنا یا تنگ و تنگنا}
#پارسی دوست
در زبانهای باختری ایران، واژه "پَتی" به جای [خالی] به کار می رود که شاید با empty در انگلیسی همریشه باشد.
پَتی در زبان پارسی نیز به چم برهنه و لخت است مانند پاپتی و لخت و پتی، البته چمار و مفهوم خالی را نیز می توان از آن برداشت نمود، پاپتی یعنی [کسی با] پای خالی ( برهنه ) ، لخت و پتی یعنی برهنه و خالی از رخت و لباس.
...
[مشاهده متن کامل]

در برخی گویشهای پارسی نیز واژه "پوت" را داریم به چم پوچ و خالی،
رویهمرفته می توان گفت که واژه های پتی، پوت، پوچ، پوک، پیک و. . همریشه هستند.

خالی: [ اصطلاح کفتر بازی ] به پرهای رنگی روی بدن کبوتر خالی گویند و این خالها هر رنگی که باشد کبوتر – را به همان رنگ نسبت می دهیم مثلا اگر رنگ خالهای کبوتری قرمز باشد، ان را خالی قرمز می نامند.
پیش تر ها به معنی جدا و دور نیز بکار می رفته است.
منبع: در پی آن آشنا ؛ آشنایان بیگانه �دفتر دوم� به کوشش دکتر سید محمد راستگو
فارغ
در لری بختیاری
تو خالی: پیک
خالی: پَتی
تهی . . . پوچ . . .
در گویش بختیاری به خالی ، پَتی گفته می شود .
قرون خالیه یعنی قرنهای گذشته.
برای یادسپاری آسان تر فرض کنید قرن ها مانند ظرف هایی هستند که وقتی می آیند مملو و پر ند وقتی می گذرند خالی می شوند.
خالی خود واژه ای پارسی است
خالی=خال ( تهی، سوراخ ) ی ( پسوند نامساز بستگی )
خالی خود واژه ای پارسی است
خالی=خال ( تهی، سوراخ ) ی ( پسوند نامساز بستگی )

پوچ، پوک، تهی، تخلیه، آزاد، رها، بی سکنه، بلاتصدی، بلامتصدی، بری، عاری، فارغ، صرف، محض، خلوت، خلوتگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس