خالدار. ( نف مرکب ) آنکه خال دارد. صاحب خال. مرقش. اشیم. منقط : ز لعل خالدار گلرخان بیدل مباش ایمن بلای جان بود با هم چو آمیزد می و افیون.بیدل ( از آنندراج ).
guttate (صفت)خال خال، خالدارbrindle (صفت)راه راه، خط دار، رنگ راه راه، خال دارspotted (صفت)خال دار، خال خال، لک زدهspeckled (صفت)خال دارmottled (صفت)خال دار، ابری، لکه دار، لکه لکه