خالدار

/xAldAr/

برابر پارسی: فندین، پرش

معنی انگلیسی:
spotted, marked with a mole, dapple, having a beauty-spot or mothers mark

لغت نامه دهخدا

خالدار. ( نف مرکب ) آنکه خال دارد. صاحب خال. مرقش. اشیم. منقط :
ز لعل خالدار گلرخان بیدل مباش ایمن
بلای جان بود با هم چو آمیزد می و افیون.
بیدل ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

دارای خال.

گویش مازنی

/Khaal daar/ نام گاوی با پوست دورنگ
/Khaal daar/ نامی برای گاو سیاه رنگ و خال خالی

واژه نامه بختیاریکا

اَوزِه

مترادف ها

guttate (صفت)
خال خال، خالدار

brindle (صفت)
راه راه، خط دار، رنگ راه راه، خال دار

spotted (صفت)
خال دار، خال خال، لک زده

speckled (صفت)
خال دار

mottled (صفت)
خال دار، ابری، لکه دار، لکه لکه

فارسی به عربی

بقع

پیشنهاد کاربران

( ذوالشامة ) ذوالشامة. [ ذُش ْ شا م َ ] ( ع ص مرکب ) خداوند خجک. صاحب خال. خالدار.

بپرس