خافی. ( ع ص ) پنهان و پوشیده. ( منتهی الارب ). ج ، خوافی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) پری. ( منتهی الارب ). ج ، خوافی. خافی. ( ص نسبی ) اهل خاف. کسی که بشهرستان خاف منسوب باشد. خافی. ( اِخ ) یکی از شعرای متأخر ایران است که منظومه ای بنام چهاردرویش دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2012 ).