لغت نامه دهخدا
خاطف. [ طِ ] ( ع اِ ) گرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). رجوع به لغت گرگ شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) رباینده.۲ - آنچه که چشم را خیره کند : برق خاطف . ۳ - تیری که بزمین اصابت کند و سپس بسوی هدف رود . جمع : خواطف .
گرگ
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
برقی که چشم قدرت دیدن ان را ندارد
در فلسفه فیلسوف مشرق زمین در منظومه عربی میخوانیم
یامن هو اخطفی لفرط نوره
الباطن و الظاهرو ظهوره
که بعضی ها ظهوره را طهوره خوانده اند که با فلسفه سازگار نیست
... [مشاهده متن کامل]
چون می فرماید تو ان نور و برق زیادی هستی که چشم ما قدرت دیدن تورا ندارد و پاک بر هم می نهد والا هم ظاهر و هم باطن همه آشکارا و اظهرومنالشمس هستی منظومه عربی حاج ملا هادی اسرار سبزواری
در فلسفه فیلسوف مشرق زمین در منظومه عربی میخوانیم
یامن هو اخطفی لفرط نوره
الباطن و الظاهرو ظهوره
که بعضی ها ظهوره را طهوره خوانده اند که با فلسفه سازگار نیست
... [مشاهده متن کامل]
چون می فرماید تو ان نور و برق زیادی هستی که چشم ما قدرت دیدن تورا ندارد و پاک بر هم می نهد والا هم ظاهر و هم باطن همه آشکارا و اظهرومنالشمس هستی منظومه عربی حاج ملا هادی اسرار سبزواری