خاطرات یک مغ

دانشنامه عمومی

خاطرات یک مغ نخستین رمان پائولو کوئلیو نویسنده برزیلی در سال ۱۹۸۷ نوشته شد. [ ۱] [ ۲] نام اصلی کتاب O diario de Um Mage، می تواند به «خاطرات یک جادوگر» برگردانده شود. این کتاب در ترجمه های متعددی به زبان فارسی برگردانده شده و با نامهای مختلفی همچون «خاطرات یک مغ»، «سفر زیارتی»، [ ۳] و «زیارت»[ ۴] وجود دارد.
این کتاب به بیان تجربه عرفانی پائولو کوئلیو در جاده سانتیاگو می پردازد، یکی از سه جاده مقدس مسیحیان که اعتقاد دارند با گذر از هر کدام از این جاده ها نیرویی جادویی، فردی را که این جاده را پیموده در بر می گیرد، که این جاده ها دارای آزمون هایی برای امتحان کردن فرد در طول جاده هستند. جاده سانتیاگو هم یکی از این سه جاده است که پائولو به دنبال سفری می رود که استادش به او دستور می دهد و به دنبال شمشیری گم شده می گردد که تجربیاتی عمیق چه از لحاظ عرفانی و چه از لحاظ فلسفی را به خواننده منتقل می کند. در پایان هر فصل کتاب پائولو روش های عرفانی را به خواننده آموزش می دهد و در قسمت قبل آن رمان را به پیش می برد. این کتاب به اتفاقات خارق العادهٔ زیادی اشاره می کند که در زندگی انسان های عادی رخ می دهد. یک ناشر کوچک برزیلی این کتاب را چاپ کرد و فروش نسبتاً خوبی داشت، اما با اقبال کمی از سوی منتقدان روبه رو شد. [ ۲] نویسنده، در این کتاب، از آگاپه به عنوان «عشقی که می بلعد»[ ۵] یاد می کند بدین معنا که فرد را در خود غرق می کند و بالاترین درجه از عشق است. از دیدگاه نویسنده این کتاب، آگاپه، خود بر دو گونه است، نوعی از آگاپه که به عرفان و عشق ورزی به خداوند است و گونه ای دیگر که به شیفتگی مربوط می شود؛ و از نظر باستانیان، شیفتگی به معنای خلسه، جذبه و پیوند با خداوند است. [ ۶] او در این کتاب، به دو نوع دیگر از عشق «اروس و فیلیا» نیز پرداخته است.
واژه لاتین «ماگو»، برگرفته از واژه ایرانی «مَغو» است که توسط ایرانیان غربی باستانی ( پارتها ) ، که به روحانیون نسبت داده می شد و بعدها در دوره ساسانیان، به واژه «مٌغ» تبدیل شد. گزنفون در کتاب کوروش نامه، بنیان گذار طبقه مغها را کورش بزرگ می داند و ارسطو در کتاب دربارهٔ فلسفه می گوید: «مغان حتی از مصریان قدیم ترند. » واژه مغ که پیش از زرتشت به طور عام برای روحانیون به کار می رفت، بعدها نشانگر طبقه خاصی به نام مغان شد که در آیین زرتشت، وظیفه روحانیت را بر عهده داشتند. مغان، روحانیون کیش ملی ایرانیان بودند، اما این واژه در سده پنجم پیش از میلاد، به شکل واژه مگوس ( مجوس ) به یونان رسید و واژه مجیک به معنای جادو از آن مشتق شد. چرا که در دوران باستان، مرز میان دین و جادو روشن نبود و روحانیون را جادوگر می پنداشتند. پس از ورود افکار ایرانیان به یونان، طبقه ای به نام مجوسان در یونان ظهور کردند. بدین ترتیب، در جامعه الحاد و چندخدایی غرب در دوران باستان، مغان، آیین اسراری، و عرفانی متعالی برای ارتباط مستقیم انسان با خدا، به دور از مراسم و تشریفات رایج در جامعه آن دوران عرضه می کرد. مسیری برتر برای زندگی بشر پیشنهاد می کردند. دیوجنس لتریوس در تعریف مغان می گوید «مغان عمر خود را صرف پرستش خدا می کنند. قربانی می کنند، دعا می خوانند. بت پرستی و شمایل پرستی را محکوم می کنند. برای خدایان جنسیت قایل نمی شوند. به عدالت و تقوا پابندند؛ و سوختن اجساد مردگان را روا نمی دانند، غیب گویی می کنند، آویختن زینت آلات و طلا را بر خود مجاز نمی دانند. لباس سفید می پوشند. بستر خواب خود را بر زمین می گسترانند. در خوراک به سبزی و نان جو و پنیر اکتفا می کنند. می پندارند آدمی در آینده جاودانه خواهد زیست…»[ ۷]
عکس خاطرات یک مغ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس