خاطره دلبرکان غمگین من ( به اسپانیایی: Memoria de mis putas tristes ) آخرین رمان منتشر شده گابریل گارسیا مارکز است. این اثر در سال ۲۰۰۴ منتشر شد.
کتاب حکایت روزنامه نگار پیری است که در نودمین سالگرد تولدش تصمیم می گیرد بکارت دختر روسپی چهارده ساله ای را زایل کند اما هنگامی که فرد مورد نظر خود را می یابد متوجه می شود که دختر روسپی بر اثر مواد مخدری که رئیس روسپی خانه به او داده است، به خواب رفته و نمی تواند از خواب برخیزد . این اثر برای اولین بار توسط امیرحسین فطانت در خارج از کشور ترجمه و منتشر شد. این کتاب بعدها جهت دریافت اجازه چاپ در ایران تغییر نام داد و با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» منتشر شد .
... [مشاهده متن کامل]
این اثر توسط کاوه میرعباسی نیز به فارسی ترجمه شده است و چاپ اول آن در آبان ماه سال ۱۳۸۶ انتشارات نیلوفر آن را وارد بازار کرد. چاپ اول این کتاب که با حرف و حدیث های فراوان همراه بود با استقبال خوبی مواجه شد و ۵۵۰۰ نسخه آن در مدت سه هفته به پایان رسید. به تازگی و در پی درخواست ناشر برای کسب مجوز چاپ دوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این اثر را غیرقابل چاپ عنوان کرد و از صدور مجوز برای این کتاب خودداری کرد.
چاپ و انتشار این کتاب به دستور محمدحسین صفار هرندی وزیر ارشاد وقت در دولت محمود احمدی نژاد توقیف شد و در حال حاضر جزو کتاب های ممنوعه به شمار می رود.
تا کنون سه ترجمه از این کتاب صورت گرفته است یکی توسط کاوه میرعباسی با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» و دومی «خاطرات روسپیان غمگین من» توسط کیومرث پارسای که با این که فقط یک ماه پس از چاپ نسخه اسپانیایی، ترجمه و آماده چاپ بود از سوی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی اجازه چاپ نیافت و دیگری توسط امیرحسین فطانت با نام «خاطرات روسپیان سودازدهٔ من» که ترجمهٔ سوم توسط ناشرش در آمریکا به صورت پی دی اف به طور رایگان منتشر شده است.
«در سالی که سنم به نود رسید، خواستم شب عاشقانه ای دیوانه وار بادختر تازه سالی باکره به خودم پیشکش کنم. یاد روسا کاربارکاس افتادم، مالک خانه ای مخفی که معمولاً وقتی جنس جدیدی در بساطش بود، مشتریان خوبش را خبر می کرد. »
«در سالگرد نود سالگی ام خواستم شب عشقی دیوانه وار را با نوجوانی باکره به خود هدیه دهم. به یاد رُزا کابارکاس افتادم؛ مالک یک خانه مخفی که عادت داشت هر وقت خبر تازه ای به دستش می رسید آن را به مشتریان خوبش اطلاع دهد. »
کتاب حکایت روزنامه نگار پیری است که در نودمین سالگرد تولدش تصمیم می گیرد بکارت دختر روسپی چهارده ساله ای را زایل کند اما هنگامی که فرد مورد نظر خود را می یابد متوجه می شود که دختر روسپی بر اثر مواد مخدری که رئیس روسپی خانه به او داده است، به خواب رفته و نمی تواند از خواب برخیزد . این اثر برای اولین بار توسط امیرحسین فطانت در خارج از کشور ترجمه و منتشر شد. این کتاب بعدها جهت دریافت اجازه چاپ در ایران تغییر نام داد و با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» منتشر شد .
... [مشاهده متن کامل]
این اثر توسط کاوه میرعباسی نیز به فارسی ترجمه شده است و چاپ اول آن در آبان ماه سال ۱۳۸۶ انتشارات نیلوفر آن را وارد بازار کرد. چاپ اول این کتاب که با حرف و حدیث های فراوان همراه بود با استقبال خوبی مواجه شد و ۵۵۰۰ نسخه آن در مدت سه هفته به پایان رسید. به تازگی و در پی درخواست ناشر برای کسب مجوز چاپ دوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این اثر را غیرقابل چاپ عنوان کرد و از صدور مجوز برای این کتاب خودداری کرد.
چاپ و انتشار این کتاب به دستور محمدحسین صفار هرندی وزیر ارشاد وقت در دولت محمود احمدی نژاد توقیف شد و در حال حاضر جزو کتاب های ممنوعه به شمار می رود.
تا کنون سه ترجمه از این کتاب صورت گرفته است یکی توسط کاوه میرعباسی با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» و دومی «خاطرات روسپیان غمگین من» توسط کیومرث پارسای که با این که فقط یک ماه پس از چاپ نسخه اسپانیایی، ترجمه و آماده چاپ بود از سوی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی اجازه چاپ نیافت و دیگری توسط امیرحسین فطانت با نام «خاطرات روسپیان سودازدهٔ من» که ترجمهٔ سوم توسط ناشرش در آمریکا به صورت پی دی اف به طور رایگان منتشر شده است.
«در سالی که سنم به نود رسید، خواستم شب عاشقانه ای دیوانه وار بادختر تازه سالی باکره به خودم پیشکش کنم. یاد روسا کاربارکاس افتادم، مالک خانه ای مخفی که معمولاً وقتی جنس جدیدی در بساطش بود، مشتریان خوبش را خبر می کرد. »
«در سالگرد نود سالگی ام خواستم شب عشقی دیوانه وار را با نوجوانی باکره به خود هدیه دهم. به یاد رُزا کابارکاس افتادم؛ مالک یک خانه مخفی که عادت داشت هر وقت خبر تازه ای به دستش می رسید آن را به مشتریان خوبش اطلاع دهد. »