خصمان من بحضرت تو خاصگی و من.
خاقانی.
ای بشبستان ملک با تو ظفر خاصگی وی بدبستان شرع گشته خرد درس خوان.
خاقانی.
خاصگیئی محرم جمشید بودخاص تر از ماه به خورشید بود.
نظامی.
برادرش ملک قلعه... با جمله ٔمتعلقان و خاصگیان رخت و اسباب و مایحتاج بکلی بدان کشید. ( از ترجمه محاسن اصفهان ).|| رساله دار فوج و خزینه دار. ( غیاث اللغات ) ( برهان قاطع ) : و خویشتن با خاصگیان و لشکر بر اثر گودرز می رفت. ( فارسنامه بلخی ص 45 ).
سرخ شود روی رعیت ز شاه
خاصه رخ خاصگیان سپاه.
نظامی.
ظلم صریح خاصگیان را تن زدن است و عامیان را گردن زدن. ( مجالس سعدی ص 20 ). || هر چیز نفیس و غریب.( آنندراج ) ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ). || جامه دار شاه. مقرب الخاقان ( در عثمانی ) . || هر چیز گرانمایه و مخصوص سلطنت. || نوکر مخصوص پادشاه. || خزانه چی و تحویلدار. مخصوصیت. خصوصیت. || شرافت. فضیلت. ( ناظم الاطباء ).