خاص بیک

لغت نامه دهخدا

خاص بیک. [ خاص ص ب ِ ] ( اِخ ) یکی از امراء بسیار نزدیک آل سلجوق بود که به فرمان سلطان محمدبن محمود سلجوقی کشته شده است صاحب حبیب السیر آرد: وی در کوشک مرغزار همدان در وقتی که از غرائب اقمشه و نفائس امتعه و اسلحه گوناگون و اثواب قیمتی برسم پیشکش نزد سلطان محمد آورد بزانوی ادب در آمد و در باب تمشیت امور جهانداری سخنان بعرض میرسانید در آن اثنا ابن قیماز نام عزرائیل وار گریبانش بگرفت و گفت برخیز که این جای موعظه نیست و همان ساعت صارم و محمدبن یونس خاصبک و زنگی جاندار را که از جمله مخصوصان وی بود به گوشه ای بردند و سر آن دو بیگناه را از تن جدا کردند. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 527 ).

خاص بیک. [ ] ( اِخ ) رجوع به ابوکالیجار گرشاسب دوم شود.

فرهنگ فارسی

یکی از امرائ بسیار نزدیک آل سلجوق بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس