خاستگاه

/xAstgAh/

مترادف خاستگاه: خاستنگاه، مبدا ، سرچشمه، منشا، منبع، تجلی گاه، تجلی گه

متضاد خاستگاه: مقصد

معنی انگلیسی:
birthplace, cradle, fount, home, homeland, origin, source

لغت نامه دهخدا

خاستگاه. ( اِ مرکب ) مبداء. محل برخاستن. جایگاه بلند شدن و طلوع کردن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مبدا

فرهنگ معین

(اِمر. )جایی که چیزی ازآن برمی خیزد یا در آن پدید می آید، منشأ، منبع .

فرهنگ عمید

جای برخاستن، مبدٲ.

مترادف ها

beginning (اسم)
سر، اقدام، اغاز، شروع، عنصر، ابتدا، خاستگاه، فاتحه، منشاء، سراغاز، مبدا، مبتدا

source (اسم)
ماخذ، مایه، خاستگاه، منشاء، مبدا، منبع، سر چشمه، عین، چشمه، مصدر، مایه مبداء

origin (اسم)
سر، ماخذ، سنخیت، اصل، عنصر، خاستگاه، منشاء، مبدا، سرمایه، سر چشمه، نسب، مصدر، اصل بنیاد

فارسی به عربی

اصل

پیشنهاد کاربران

از نظر ریفاتر یک اندیشه است که میتوان در یک کلمه و عبارت آن را گفت که تمام شعر در اطراف آن سروده شده و راجع به او سخن می گوید اما حرفی از خودش به میان نمی آید زیرا زبان شعر غیر مستقیم است
مبدا ویا منبع
منبع، بن مایه، سرچشمه، مبدا
هر دو واژه درست است ولی معانی آن متفاوت است
خاستگاه - مبدا و منشا و آغاز برخاستن -
خواستگاه به معنی محل خواستن - محلی که اراده برای بیان خواسته اجرایی شود - موضع نظر و دیدگاه
- مانند کارگاه به معنی محل کار - پایگاه به معنی محل پاییدن و نگهبانی و حراست
سرچشمه
محل پیدایش
مبدا، شروع یا سرآغاز
خاستگاه = مبدأ است ولی خواستگاه= مقصد . خوندنشون یکیه ولی نوشتنشون نه. اگه بخواهیم بگیم : مبدا و مقصد ناگزیریم بگیم : آغازگاه و پایانگاه یا آغازگاه و خواستگاه 😉
محل، جایگاه
محل تولد
عادو
محل برخاستن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس