خارکو

لغت نامه دهخدا

خارکو. ( اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 33 هزارگزی شمال کرمان سر راه مالروکرمان به حرجند محلی است کوهستانی و سردسیر دارای 52 تن سکنه و مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی است آب آنجا از قنات و محصولات غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

خارکو. ( اِخ ) دهی است از دهستان بن معلا بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 19 هزارگزی شمال باختری شوش و 2 هزارگزی باختری راه شوسه اهواز بدزفول ناحیه ای است گرمسیری و مالاریائی دارای 250 تن سکنه و مذهبشان شیعه و زبانشان لری آب آنجا از رودخانه کرخه و محصولات غلات و برنج و کنجد، شغل اهالی زراعت و راه در تابستان اتومبیل رو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

خارکو. ( اِخ ) جزیره ای است در ده هزارگزی شمال جزیره خارک بطول 4/5 هزار گز و عرض آن 700 گز و خالی از سکنه میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

جزیره ایست در ده هزار گزی شمال جزیره خارک بطول ۴/۵ هزار گز و عرض آن ۷٠٠ گز و خالی از سکنه میباشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس