تهمتن یکی خانه از خاره سنگ
برآورده دید اندرآن جای تنگ.
فردوسی.
بکشتند چندان در آن خاره سنگ که از خون زمین گشت پشت پلنگ.
فردوسی.
بسوزد بر ایشان دل خاره سنگ که نام بزرگی درآمد به ننگ.
فردوسی.
ز بیم عقابان پولادچنگ نگردد کسی گرد آن خاره سنگ.
نظامی.
کمر در کمر کوهی از خاره سنگ که آورده چون سبزمینا برنگ.
نظامی.
دوکبک دری دید بر خاره سنگ به آئین کبکان جنگی بجنگ.
نظامی.
رهی پیچ بر پیچ تاریک و تنگ همه راه پر خار و پرخاره سنگ.
نظامی.
چو بر پشته خاره سنگ آمدم ز بس تنگی ره بتنگ آمدم.
نظامی.
بچندین سر تیغالماس رنگ نسفتند چون سنگی از خاره سنگ.
نظامی.