خارسو

لغت نامه دهخدا

خارسو. ( اِ مرکب ) مادرزن. ( فرهنگ نظام ). خواهرشوهر. این لغت را فرهنگ نظام از تکلم اصفهانیان ضبط کرده است ولی در لهجه تهرانیان همان خواهر است :
میروم تا همدان شو کنم با رمضان
قلیان بلوری بکشم ، منت خارسونکشم.
رجوع به خارشو شود.

فرهنگ فارسی

مادر زن خواهر شوهر

پیشنهاد کاربران

خسرمادر
در پارسی دری افغانستان.
خارسو به مادر سمیرا میگویند
خار دیده
خارسو - مادرویا پدر شوهر - این واژه ریشه هندواروپائی
سووکرو swekru یا مادر شوهر در اوستا خسور khsura ودر سانسکریت سواسورا svasura که در لاتین socrus ودر انگلیسی قدیم سوئیور sweor گذارش شده.
خارسو مثل گیاهی است که خار دارد ولی محصولش آدم را به ابرها می فرستد.
دشمن خونی را مادر شوهر مینامند
خارسو به معنای تیغ چشم است که به مادر شوهر یا مادر زن گفته می شود! ( قدیمی )
خارسو=مادرشوهر. مادرزن
خارشور =خواهر شوهر
جناب رشیدالدین میبدی در کتاب کشف الاسرار در ترجمه سوره نساء از کلمه خورسوان به معنی مادرزن نام برده اند
ب معنی مادر شوهره دیگ
مگه کسی هست ک اینو ندونه
هوالعلیم
خارسو : اصفهانیها به مادر زن ، ونیز مادرِ شوهر ، خارسو میگویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس