شهریاری که خلاف تو کند زود فتد
از سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز.
فرخی.
هر کجا سنگلاخی و یا خارستانی باشد لشکرگاه آنجا میباشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 594 ). گفت در هیچ خارستان رفته ای ؟ گفت ها بلی. ( ابوالفتوح رازی ).بخارستانت اندر گلستان است
بریگستانت اندر جویبار است.
مسعودسعد.
عندلیبم چه کنم خارستان بگلستان شوم ان شأاﷲ.
خاقانی.
حفت النار همه راه سقر گلزار است باز خارستان سر تاسر صحرا بینند.
خاقانی.
بلبلم در مضیق خارستان که امیدم ز گلستان برخاست.
خاقانی.
و اگر در خارستان روزگار گلی شکفد از نفایس اعلاق و ذخایر مواهب سعادت باشد. ( سندبادنامه ص 102 ).نقل خارستان غذای آتش است
بوی گل قوت دماغ سرخوش است.
مولوی.
در نظر من بغایت بی طراوت نمود، گوئیا خارستانی و شورستانی است. ( انیس الطالبین نسخه خطی کتابخانه مؤلف ص 142 ).خارستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز در 80 هزارگزی جنوب خاور زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه به سهل آباد خیر، ناحیه ای است جلگه ای و هوای آن معتدل و مالاریائی و سکنه آنجا 285 تن ، زبان آنها فارسی و مذهبشان شیعه میباشد آب آنجا از رودکر و محصولات غلات و برنج است و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
خارستان. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوشه در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع در 50 هزارگزی خاور شوسه زاهدان بخاش ناحیه ای است کوهستانی و گرم معتدل سکنه آن 70 نفر مذهبشان سنی و زبان آن ها بلوچی است آب آنجا از چشمه و محصولات لبنیات و غلات و شغل اهالی گله داری و زراعت میباشد راه آنجا مالرو و ساکنین آنجا از طایفه ریگی هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).