خارز

لغت نامه دهخدا

خارز. [ رِ ] ( ع ص ) کسی که صراحی چرمی می دوزد. ( ناظم الاطباء ).

خارز. [ رِ ] ( اِخ ) ازازهری حکایت شده است که او آن را با فتح ضبط کرد ولی صاحب معجم البلدان می گوید من چنین ضبطی را بخط او ندیده ام. باری آن نهری است بین اربل و موصل و بین زاب اعلی و موصل و بر کنار آن دهکده ای است که بنام نخلاموسوم است و اهل نخلا خارز را بَرّیشوا می نامند. مبداء خارز از قریه ای است موسوم به اربون از نواحی نخلا و آن از بین کوه خلبتا و عمرانیه خارج میشود و بسوی آبادی مرج از اعمال قلعه شوش و عقر جاری میشود تا بدجله ریزد، و این همان موضعی است که در آنجا جنگ بین عبیداﷲ زیاد و ابراهیم بن مالک اشتر نخعی در ایام مختار واقع و در آنروز زیاد کشته شد بسال 66 هَ. ق. ( از معجم البلدان ج 3 ص 388 ). رجوع بماده بعد شود.

فرهنگ فارسی

کسی که صراحی چرمی می دوزد

پیشنهاد کاربران

بپرس