خارخار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص ) ستیزه کردن. درافتادن : اندر دو چشم خویش زند خار خشک مر دشمنی که با توکند خارخار.فرخی.تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم پیش تو نایدو نکند با تو خارخار.منوچهری.