خارجه

/xAreje/

مترادف خارجه: برون مرز ، بیگانه، خارجی، کشور بیگانه

متضاد خارجه: درون مرز، داخله

برابر پارسی: برونمرزی

معنی انگلیسی:
abroad, foreign, overseas, foreign destinations or countries

لغت نامه دهخدا

( خارجة ) خارجة. [ رِ ج َ ] ( اِخ ) نام چندین مرد است که مادرشان را ام الخارجة می گفتند و گویند ام الخارجة نام زنی بود از قبیله بجیلة که فرزندان زیادی از قبائل بوجود آورد او را خَطِب ( بسیارشوهرخواه ) خطاب می کردند در حالی که او خود را نکح ( بسیار مورد تقاضای زناشوئی واقع شونده ) می خواند و منه المثل : اسرع من نکاح ام خارجة. رجوع به شرح قاموس و ناظم الاطباء شود.

خارجة. ( اِخ ) یکی از روات است و در کتاب مصاحف نام او آمده است : حدثنا عبداﷲ قال حدثنا ابوطاهر قال اخبرنا ابن وهب قال اخبرنی مالک عن ابن شهاب عن سالم و خارجة: ان ابابکر الصدیق کان جم-ع القرآن فی قراطیس. ( ص 9 سطر 16 کتاب مصاحف ).

خارجة. [رِ ج َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است از افریقا از نواحی تونس. و ابوالقاسم بن محمدبن ابوالقاسم خارجی فقیه که بر مذهب مالک بن انس بوده است و قبل از ششصد هجری مرده است منسوب به آنجاست. ( معجم البلدان ج 3 ص 386 ).

خارجة. [ رِ ج َ ] ( اِخ ) ابن النعمان. این نام را ابوموسی چنین از علی بن العسکری آورده است و حال آنکه در آن خطائی است که ناشی از تصحیف و افتادگی است محمدبن حبیب شیخ العسکری فردی از طریق شعبه از حبیب بن عبدالرحمن از معن بن عبداﷲ یا عبداﷲبن معن از خارجةبن النعمان است آرد که گفت : لقد رأیتنا و ان تنورنا و تنور رسول اﷲ لواحد - الحدیث - لکن این حدیث از روایت شعبه از حبیب از عبداﷲبن محمدبن معن از ام هشام دختر حارثه بن النعمان مشهور است. ( الاصابه جزء دوم ص 153 ).

خارجة. [ رِ ج َ ] ( اِخ ) ابن جبلة. ابن حبان و گروهی دیگر او رااز صحابه دانسته اند و در حالیکه این نظر جز وهم چیزی دیگر نیست و علت آن تصحیف و انقلابی است چه این گروه از طریق شریک و او از ابی اسحاق و ابی اسحاق از فروةبن نوفل و فروة از خارجةبن جبلة در سوره قل هواﷲ احد حدیثی اخراج کرده اند و همین قول را بشربن الولید از شریک نقل کرده است ولی سعیدبن سلیمان از شریک بجای خارجةبن جبله ، جبلةبن خارجة آورده است و این صحیح میباشد و همین نظر را اصحاب ابی اسحاق دارند. باوردی می گوید مرا ترس از آن است که شریک بشر را در آنچه حدیث کرده است بخطا انداخته یا آنکه بشر در اینجا نسبت بشریک به خطا افتاده است. ( الاصابة جزء دوم ص 153 ).

خارجة. [ رِ ج َ ] ( اِخ ) ابن جَزِء یا جَزی خفیفة العذری. ابن السکن و جز او نام وی را برده اند و همچنین ابن منده و بیهقی و ابن السکن از او اخراج حدیث کرده اند و خطیب و مؤتلف از طریق سعیدبن سنان از ربیعةبن یزید چنین نقل حدیث از او کرده است : حدثنی خارجةبن جزء العذری سمعت رجلا یقول یوم تبوک یا رسول اﷲ اتباضع اهل الجنة...؟ -الحدیث. در اسناد این حدیث ضعف است و در روایت خطیب از ربیعة الحرشی چنین است : حدثنی خارجة سمعت رجلاً بتبوک قال یا رسول اﷲ... الحدیث ابوعمرو در سلسله روات در ذیل اسم خارجه چنین یاد کرده است : خارجة جبیربن نفیر. ( کتاب الاصابه جزء ثانی صفحه 84 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن زید بن ثابت انصاری از تابعین جلیل القدر و از فقهای معروف ساکن مدینه ( ف. مدینه بین ۱٠۱ - ۹۹ ه. ق . ) وی درک زمان عثمان را نیز کرد . پدرش زید بن ثابت از بزرگان صحابه است .
بیرون، بیرون ازمملکت، نقیض داخله، خارجات
( اسم ) مونث خارج : دول خارجه . توضیح در فارسی بهمین صورت پذیرفته شده صرف نظر از تانیث آن : ۲ - ترک کردن هستند ... ) ) ۲ - خارج از مملکت بیگانه دول خارجه اتباع خارجه . ۳ - پاورقی کتاب .
ابو مسکین یکی از تابعان است .

فرهنگ معین

(رِ جِ ) [ ع . خارجة ] (اِ. ) ۱ - مؤنث خارج . (در زبان فارسی به همین صورت پذیرفته شده صرف نظر از تَأنیث آن ). ۲ - خارج از مملکت ، بیگانه .

فرهنگ عمید

۱. = خارج
۲. [مقابلِ داخلَة] بیرون از مملکت.
۳. (صفت ) تهیه شده در کشورهای خارجی: چای خارجه.
۴. (صفت ) خارجی، اجنبی، بیگانه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خارجة (ابهام زدایی). خارجة ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • خارجة بن حذافة عدوی، خارجة بن حُذافة بن غانم بن عامر بن عبداللّه عَدَوی، از شجاعان عرب و از مسلمانان صدر اسلام• خارجة بن زید انصاری، یکی از هفت فقیه نامدار مدینه (فقهای سبعه) و از تابعین

[ویکی فقه] خارجه (ابهام زدایی). خارجة ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • خارجة بن حذافة عدوی، خارجة بن حُذافة بن غانم بن عامر بن عبداللّه عَدَوی، از شجاعان عرب و از مسلمانان صدر اسلام• خارجة بن زید انصاری، یکی از هفت فقیه نامدار مدینه (فقهای سبعه) و از تابعین
...

دانشنامه عمومی

خارجه نام شهر و شهرستانی در استان وادی الجدید مصر است.
عکس خارجهعکس خارجه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

واحه۱ ای در صحرای غربی۲ مصر، به طول ۱۳۰ تا۱۶۰ و پهنای ۱۵ کیلومتر، با ۵۵,۳۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۱). در زمان رومی ها نیز شناخته شده بود. از ۱۹۶۰ ادارۀ مرکزیِ پروژۀ آبیاری نیووَلی (وادی الجدید)۳ شد. این محل به واحۀ بزرگ۴ نیز شهرت دارد و جنوبی ترین واحۀ مصر به شمار می آید. در ۴۹۶پ م، به دستور داریوش چند قنات و یک معبد در آن جا ساخته شد. از برخی از این قنات ها، که گاهی چاه هایی به عمق ۱۲۰ متر دارند، هنوز هم در هر دقیقه ۲۰۰ تا ۳۰۰ لیتر آب گرفته می شود. یکی دیگر از کارهای داریوش در خارجه احداث معبد آمون است. این بنا ۴۴ متر درازا و نوزده متر پهنا دارد و دارای نبشته ای مفصل به خط هیروگلیف است.
oasisWestern DesertNew ValleyGreat Oasis

مترادف ها

abroad (اسم)
خارج، خارجه

overseas (اسم)
خارج، خارجه

foreign countries (اسم)
خارجه، ممالک بیگانه

foreign (صفت)
خارج، خارجه، بیگانه، خارجی، اجنبی، ناجور، بیرونی، غریبه، نا مناسب

exterior (صفت)
خارج، خارجه، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری

پیشنهاد کاربران

در پهلوی واژه " اوزداهیک " به معنای بیگانه ، غریبه و خارجه است .
فرزیناد اوزداهیک = وزارت امور خارجه

بپرس