خاراشکاف

لغت نامه دهخدا

خاراشکاف. [ ش ِ ] ( نف مرکب ) شکافنده خارا و سنگ سیاه سخت :
ز خاریدن کوس خاراشکاف
پر افکند سیمرغ در کوه قاف.
نظامی.
همانا که آن هاتف خضرنام
که خاراشکاف است و خضراخرام.
نظامی.
|| کنایه از زورمند و قوی :
طلب فرمود شه خاراشکافی
ز خارا موج خون بر خاره بافی.
لالی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

زورمند با مشکل در آویز

فرهنگ عمید

آن که یا آنچه سنگ خاره را می شکافد: ز خاریدن کوس خاراشکاف / پر افکند سیمرغ در کوه قاف (نظامی۵: ۹۸۰ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس