خاراستیز

لغت نامه دهخدا

خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمند. شجاع. محکم. صلب :
ز بس زخم کوپال خاراستیز
زمین را شده استخوان ریزریز.
نظامی.

فرهنگ فارسی

زورمند شجاع

فرهنگ عمید

۱. سخت، محکم.
۲. سخت تر از سنگ خارا: ز بس زخم کوپال خاراستیز / زمین را شده استخوان ریزریز (نظامی۵: ۸۴۱ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس