خار کشیدن

لغت نامه دهخدا

خار کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) حمل خار کردن. || تحمل ناراحتی نمودن. کارهای سخت و صعب تحمل کردن. مؤلف آنندراج معتقد است تخصیص خار بصله «به » بیجاست و همچنین تخصیصش به «از» نیز صحیح نیست یعنی به خار کشیدن بمعنی درآوردن و از خار کشیدن بمعنی برآوردن. چون :
اول سری برخنه دیوار می کشم
دیگر به آشیانه خود خار می کشم.
صائب ( از آنندراج ).
بیت فوق مثال برای به خار کشیدن است یعنی به آشیانه خود خار می کشم.
سوزن تمام چشم شد از انتظار من
با ناخن شکسته ز پا خار می کشم.
صائب ( از آنندراج ).
بیت فوق مثال برای از خار کشیدن یعنی ازپا خار می کشم.

فرهنگ فارسی

حمل خار کردن تحمل ناراحتی نمودن کارهای سخت و صعب تحمل کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس