خاج

/xAj/

مترادف خاج: چلیپا، صلیب، نرمه گوش، گشنیز

معنی انگلیسی:
club, cross club, cross

لغت نامه دهخدا

خاج. ( ارمنی ، اِ ) بر وزن تاج بمعنی چلیپا باشد که صلیب نصاری است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). رجوع بصلیب شود. || نرمه گوش یعنی جائی که گوشواره در آن کنند. ( برهان ) ( آنندراج ) :
دولت از خاج گوش بنده تو
بنده را حلقه درکشند بخاج.
سوزنی.
|| دار. یکی از اشکال ورق بازی ( قمار ). رجوع به صلیب و رجوع به چلیپا شود.

فرهنگ فارسی

چلیپا، صلیب، داری که حضرت عیسی رابر آن آویختند
( اسم ) صلیب چلیپا . یا خاج اعظم . صلیبی که عیسی را بدان دار کشیدند .

فرهنگ معین

[ ارمن . ] (اِ. ) ۱ - صلیب ، چلیپا. ۲ - یکی از خال های ورق ، گشنیز.
(اِ. ) نرمة گوش که در آن گوشواره کنند.

فرهنگ عمید

۱. چلیپا، صلیب.
۲. (زیست شناسی ) گشنیز.
۳. در ورق بازی، گشنیز.
نرمۀ گوش.

گویش مازنی

/khaaj/ شاخه های بی برگ

جدول کلمات

چلپیا , صلیب

مترادف ها

cross (اسم)
حد وسط، خاج، صلیب، چلیپا، اختلاف، نا درستی

lobe (اسم)
گوشه، لخته، خاج، اویز، نرمه، بخشی از عضله یا مغز

club (اسم)
انجمن، چماق، باشگاه، کانون، گرز، باتون، مجمع، خال گشنیز، خاج، عمود

crosslet (اسم)
خاج، خاج کوچک، صلیب کوچک

earflap (اسم)
خاج

earlap (اسم)
خاج

earlobe (اسم)
خاج، نرمه گوش، قسمت اویزان گوش

rood (اسم)
خاج، صلیب، چلیپا

فارسی به عربی

صلیب , نادی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

خاجخاجخاجخاج
در گفتار پارسی به مناسک مسیحی از شرقی غربی تفاوت کلام گذاشته میشه برای تشخیص گونه آن خاج کشیدن ازین مورد است.
خاج کشیدن یعنی صلیب کشیدن بر سینه ولی بیشتر این را به مسیحیان ارتدکس در ادبیات میگن ویا در ترجمه کتاب های برآمده از فرهنگ دینی ارتدکس مثل روسیه ، ارمنستان ، گرجستان و دیگر. .
نام یکی از خال های چهارگانه پاسور ( ( ورق بازی ) ) که دارای سیزده کارت بنام های ( دو تا ده ) ( آس ) ( سرباز، بی بی و شاه ) می باشد.

بپرس