خاتوله

لغت نامه دهخدا

خاتوله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) دونی و دغائی و حیله باشد. ( صحاح الفرس ). || دوبینی و دودلی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
گرنه خاتوله خواهی آوردن
آن چه حیله ست و تنبل و دستان ؟
دقیقی.
اکنون که همینت باز دارد
خاتوله کنی و چند گون شر.
؟

فرهنگ عمید

۱. مکر، فریب، حیله، دغلی: گر نه خاتوله خواهی آوردن / آن چه حیله ست و تنبل و دستان (دقیقی: ۱۰۳ ).
۲. دودلی.

جدول کلمات

مکر ، فریب ، حیله

مترادف ها

baseness (اسم)
خواری، پستی، خاتوله، فرومایگی، خبی

meanness (اسم)
پستی، خاتوله، خست، خشک دستی، خبی، سفلگی، خسیسی

cunning (اسم)
زیرکی، عیاری، خاتوله، خبی، مکاری، حیله، خدعه، حیله گری، حیله باز

craftiness (اسم)
عیاری، خاتوله، خبی، مکاری، خدعه

artfulness (اسم)
مهارت، عیاری، خاتوله

turpitude (اسم)
پستی، دلواپسی، خاتوله، فساد، دنایت ذاتی

pettiness (اسم)
خاتوله

dirtiness (اسم)
خاتوله

infamy (اسم)
خاتوله، ننگ، رسوایی، بد نامی، افتضاح، سابقه بد

ignobility (اسم)
پستی، خاتوله، فرومایگی، خبی، سفلگی

villainy (اسم)
پستی، خاتوله، فرومایگی، جنایت، تبه کاری، شرارت، بد ذاتی

rascality (اسم)
خاتوله، رذالت، خبط، سفلگی، نابکاری

پیشنهاد کاربران

اکنون که همینت باز دارد
خاتوله کنی و چند گون شر
منسوب به ابوالعباس ربنجی و سوزنی

بپرس