و آخرین دور کاسمان راند
خطبه خاتمت هم او خواند.
نظامی ( هفت پیکر ص 7 ).
عروسی بود نوبت ماتمت گرت نیکروزی بود خاتمت.
سعدی.
حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود.
حافظ.
- حسن خاتمت ؛ عاقبت بخیری و سرانجام نیکو.- سوء خاتمت ؛ بدی سرانجام و عاقبت بشری. و رجوع به خاتمه شود.
خاتمة. [ ت ِ م َ ] ( ع اِ ) خاتمه. آخر هر چیزی و پایان آن. نتیجه. سرانجام. پایان. ج ، خواتم ، خواتیم. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ).