خاتم بستن. [ ت َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) بر استخوان فیل و شتر و جز آنها گل و نقش کردن. ( از آنندراج ) : نقش سبزان بس که بر این جسم پرغم بسته ام خویش را گوئی ز سر تا پای خاتم بسته ام.
واله هروی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) توسط عاج و استخوان شتر و غیره نقوش و گلهایی بر سطح چیزی ایجاد کردن خاتم کاری کردن .