خابط

لغت نامه دهخدا

خابط. [ ب ِ ] ( ع ص ) ( از خَبط ): و ما ادری ای خابط لیل هو؛ ای الناس هو. ( منتهی الارب ). برای ناشناسی گویند که بشب درآید. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( اِ ) شتر، یقال : ماله ناطح و لاخابط؛ ای بعیر و لاثور یقال لمن لاشی له. ( ذیل اقرب الموارد ). || ضربان درسر. ( تاج العروس ).

فرهنگ عمید

کسی که بدون بصیرت به کاری می پردازد یا به بیراهه می رود، خبط کننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس