خاب
لغت نامه دهخدا
خاب. ( اِخ ) ( پل... ) رجوع به پل خواب شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی خَابَ: ناامید شد(از خیبه به معنای نومیدی از رسیدن به نتیجهای که آرزویش را دارند )
ریشه کلمه:
خیب (۵ بار)
«خابَ» از مادّه «خیبة» (بر وزن غیبة) به معنای از دست رفتن مطلوب است که با کلمه نومیدی در فارسی تقریباً مساوی است.
نا امیدی. خسران. محروم شدن. در نهایه میگوید: خیبة به معنی خسران و حرمان است. قاموس آن را نومیدی و زیان و حرمان گفته است. از رحمت خدا نومید شد و یا به ضرر افتاد آنکه دروغ بست پس نومید یا زیان دیده بر گردند.
ریشه کلمه:
خیب (۵ بار)
«خابَ» از مادّه «خیبة» (بر وزن غیبة) به معنای از دست رفتن مطلوب است که با کلمه نومیدی در فارسی تقریباً مساوی است.
نا امیدی. خسران. محروم شدن. در نهایه میگوید: خیبة به معنی خسران و حرمان است. قاموس آن را نومیدی و زیان و حرمان گفته است. از رحمت خدا نومید شد و یا به ضرر افتاد آنکه دروغ بست پس نومید یا زیان دیده بر گردند.
wikialkb: خَاب
پیشنهاد کاربران
نشد که نشد
به یقین نخواهد شد
حاکی رنج بی فایده
اصل خیب تیرکی از چوب بوده که بر کاسه چوبی دیگر اصطکاک می دادند تا شعله بدست آید
ترجمه و توضیح متن از �مقاییس اللغه�
متن ارائه شده از کتاب �مقاییس اللغه� اثر ابن فارس، یکی از منابع مهم در ریشه شناسی واژگان عربی است. ترجمه و توضیح آن به فارسی به شرح زیر است:
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه:
�خاء و یاء و باء ( ریشه "خ ی ب" ) یک اصل واحد است که بر عدم فایده و محرومیت دلالت دارد. و اصل آن، گفتارشان درباره تیری است که آتش نمی زند ( یعنی جرقه ای تولید نمی کند ) : "آن ( تیر ) خَیّاب است. " سپس گفتند: "در کاری تلاش کرد و خاب"، و این زمانی است که ( از نتیجه ) محروم شد و خیری به دست نیاورد. �
این متن به ریشه سه حرفی "خ ی ب" ( خاء، یاء، باء ) در زبان عربی می پردازد. ابن فارس معتقد است که تمامی کلماتی که از این ریشه مشتق می شوند، معنای اصلی عدم سودمندی، ناکامی، و محرومیت از نتیجه مطلوب را در خود دارند.
برای روشن تر شدن این مفهوم، او دو مثال می آورد:
خَیّاب ( للقِدْحِ الذی لا یُورِی ) : در گذشته، برای روشن کردن آتش از چوب و سنگ استفاده می کردند. "قِدْح" به چوبی گفته می شود که با آن آتش روشن می کنند. اگر این چوب ( یا هر ابزاری ) جرقه ای تولید نکند و نتواند آتش روشن کند، به آن "خَیّاب" می گفتند؛ یعنی بی فایده و ناکارآمد.
خَابَ ( سَعَى فی أمرٍ فخابَ ) : این اصطلاح به معنای "ناامید شد"، "محروم شد"، یا "به نتیجه نرسید" است. وقتی گفته می شود کسی در کاری "خاب"، یعنی تلاش کرده اما به آنچه می خواسته دست نیافته و از رسیدن به خیر و فایده محروم شده است.
به طور خلاصه، این ریشه به مفاهیمی نظیر یأس، شکست، محرومیت، و عدم کامیابی اشاره دارد.
به یقین نخواهد شد
حاکی رنج بی فایده
اصل خیب تیرکی از چوب بوده که بر کاسه چوبی دیگر اصطکاک می دادند تا شعله بدست آید
ترجمه و توضیح متن از �مقاییس اللغه�
متن ارائه شده از کتاب �مقاییس اللغه� اثر ابن فارس، یکی از منابع مهم در ریشه شناسی واژگان عربی است. ترجمه و توضیح آن به فارسی به شرح زیر است:
... [مشاهده متن کامل]
ترجمه:
�خاء و یاء و باء ( ریشه "خ ی ب" ) یک اصل واحد است که بر عدم فایده و محرومیت دلالت دارد. و اصل آن، گفتارشان درباره تیری است که آتش نمی زند ( یعنی جرقه ای تولید نمی کند ) : "آن ( تیر ) خَیّاب است. " سپس گفتند: "در کاری تلاش کرد و خاب"، و این زمانی است که ( از نتیجه ) محروم شد و خیری به دست نیاورد. �
این متن به ریشه سه حرفی "خ ی ب" ( خاء، یاء، باء ) در زبان عربی می پردازد. ابن فارس معتقد است که تمامی کلماتی که از این ریشه مشتق می شوند، معنای اصلی عدم سودمندی، ناکامی، و محرومیت از نتیجه مطلوب را در خود دارند.
برای روشن تر شدن این مفهوم، او دو مثال می آورد:
خَیّاب ( للقِدْحِ الذی لا یُورِی ) : در گذشته، برای روشن کردن آتش از چوب و سنگ استفاده می کردند. "قِدْح" به چوبی گفته می شود که با آن آتش روشن می کنند. اگر این چوب ( یا هر ابزاری ) جرقه ای تولید نکند و نتواند آتش روشن کند، به آن "خَیّاب" می گفتند؛ یعنی بی فایده و ناکارآمد.
خَابَ ( سَعَى فی أمرٍ فخابَ ) : این اصطلاح به معنای "ناامید شد"، "محروم شد"، یا "به نتیجه نرسید" است. وقتی گفته می شود کسی در کاری "خاب"، یعنی تلاش کرده اما به آنچه می خواسته دست نیافته و از رسیدن به خیر و فایده محروم شده است.
به طور خلاصه، این ریشه به مفاهیمی نظیر یأس، شکست، محرومیت، و عدم کامیابی اشاره دارد.
خَابَ/کلمه عربی /مفر مذکر غایب فعل ماضی/ثلاثی مجرد
خَابَ: شکست خورد، ناکام شد، ناامید شد، مایوس شد، بی نتیجه ماند، ناموفق شد، دلسرد شد، امیدش بر باد رفت
وَمَنِ اسْتَعَانَ بِغَیْر ِهِ خَابَ/و کسی که از غیر او ( خدا ) مدد جوید ناکام و ناامید گردد
... [مشاهده متن کامل]
خابَ خَیْبةً [خیب]: آنچه را که میخواست بدست نیاورد؛ - �خَابَ سَعْیُهُ� : کوشش او بجائی نرسید، ناامید شد.
خابَ خَوْبًا [خوب]: بی چیز و بینوا شد.
خَابَ: شکست خورد، ناکام شد، ناامید شد، مایوس شد، بی نتیجه ماند، ناموفق شد، دلسرد شد، امیدش بر باد رفت
وَمَنِ اسْتَعَانَ بِغَیْر ِهِ خَابَ/و کسی که از غیر او ( خدا ) مدد جوید ناکام و ناامید گردد
... [مشاهده متن کامل]
خابَ خَیْبةً [خیب]: آنچه را که میخواست بدست نیاورد؛ - �خَابَ سَعْیُهُ� : کوشش او بجائی نرسید، ناامید شد.
خابَ خَوْبًا [خوب]: بی چیز و بینوا شد.
به ملکی گالی خب
هوالعلیم
خاب: ناکام ؛ نومید ؛ به آرزونرسیده
خاب: ناکام ؛ نومید ؛ به آرزونرسیده
( تأیید سخنی ، بله، باشِ ) ( کلمه ای برای نشان دادن تعجب ) ( سرعت دادن به کاری یا گفتن حرفی ) ( اعلام کردن ) ( تشدید دادن به جمله ) تایید حرفی مبهم، . و بسته به نوع جمله معنی آن تغییر می کند، مثال: در جمله ی دستوری و امری :تکرار دوباره ی جمله یعنی سریع تر ، زودتر
در گویش کرمانی بسیار خوب