حیى

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۸۴(بار)
زنده. زنده رااز مرده و مرده را از زنده خارج می‏کنی . در صحاح گوید: حیاة ضدّ موت و حیّ ضدّمیّت است نا گفته نماند: حیات در کلام اللّه مجید به حیات عادی انسان و حیوان و نبات، و بحیّات دینی و ایمانی گفته شده مثل و نحو و نحو که در این آیه مراد از «اَحْیَیْناهُ» حیات دینی و بصیرت است . و نیز به حیات آخرت اطلاق شده مثل و هکذا به آدم فهیم و عاقل حیّ گفته شده اینک چند آیه را بررسی می‏کنیم: * . در این آیه مثل چند آیه دیگر زنده شدن زمین مورد نظر است. ممکن است بگوئید زنده شدن زمین همان روئیدن تخم‏ها و دانه‏های درون زمین است ولی با مراجعه به آیه دیگر خواهیم دید که زمین قطع نظر از دانه‏ها شخصاً زنده می‏شود گرچه بر ما محسوس نیست چنین است اهتراز به معنی جنبش و حرکت و «رَبَتْ» به معنی بالا آمدن مثل آمدن خمیر است علی هذا خاک شخصاً حرکت می‏کند و مثل خمیر می‏آید یعنی: زمین را خشک و افسرده بینی و چون آب بر آن نازل کردیم بجنبد و بر آید و از همه گیاهان به جهت‏انگیز می‏رویاند. * . به نظر می‏آید این آیه مانند تسبیب و دلالت بر کار است مثلا گوئیم آنکه ابتدا هواپیما را طرح ریزی کرد گویا همه هواپیماها را او ساخته است و آنکه بر تأسیس بیمارستان ذلالت کرده گویا همه بیمازستانها را او ساخته است . هکذا چون قتل عدوانی یک فرد زیر بنای قتلهای دیگر و احیاء یک فرد پایه احیاهای دیگر است لذا گوئیم هر که یک فرد را کشت مثل آن است که همه را کشته الخ . و یا منظور آن است مه افراد بشر از نظر خدای سبحان به حکم یک پیکرند قاتل یک نفر مثل قاتل همه و محیی یکی مانند احیا کننده همه است . * استحیاء طلب حیات و به معنی زنده نگاه داشتن و آن را خواستن است آیه درباره بیان مصیبت بنی اسرائیل است که فرعون برای جلوگیری از تولّد حضرت موسی پسران آنها را سر می‏بریدند معنی آیه چنین است: عذاب بد را به شما تحمیل می‏کردند و آن این بود که پسرانتان را می‏کشتند و زنانتان را زنده نگه می‏داشتند و زنده ماندن آنها را طالب بودند، شاید از آن جهت که خدمتکار فرعونیان باشند و بعضی گفته‏اند: ممکن است مراد از بین بردن عفت باشد یعنی کاری می‏کردند که سبب زوال حیاء آنها بود ولی از کلمه «یُقَتِّلونَ وَ یَذْبِحُونَ» که همیشه قبل از این کلمه آمده است مانع از این حمل می‏باشد . * نا گفته نماند زنده آن است که چهار عمل جذب، دفع، حرکت و تولید مثل داشته باشد مثل انسان و حیوان و علف زنده. و اگر دارای این خواص نباشد مرده است. دانه و تخم تا زیر خاک نرفته است مرده و بی حرکت است و سلّول خفته‏ای میان آن هست ولی چون زیر خاک رفت در اثر حرارت و رطوبت به حرکت می‏آید و زنده شده رشد می‏نماید و چون به گیاه مبدّل گردید دانه‏ها و تخم‏های خود را که در نوبت خود مرده‏اند به زمین می‏ریزند و بدین شکل زنده از مرده و بالعکس بیرون می‏آید و این عمل از اسرار عجیب خلقت و در جهان دائمی است، زنده شدن و روئیدن انسانها از زمین در روز قیامت به آن تشبیه شده است معنی آیه اوّل چنین است: خدا شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده خارج می‏کند و بیرون آورنده مرده از زنده است آن است خدا. پس به کجا می‏روید؟!. * آیه عجیبی است در بیان موقعیّت قصاص. کوتاه‏ترین جمله در جاهلیّت در این باره آن بود که می‏گفتند: «القتل انفی للقتل» ولی قرآن با این کلمه «فی الْقِصاصِ حَیاةٌ» آن را از رونق انداخت. نا گفته نماند اگر قاتل در مقابل قتل کشته شود دیگران به قتل مردم جری نمی‏شوند و آن سبب محفوظ ماندن خونهاست لذا قرآن فرمود: ای خردمندان در قصاص حیات هست. * . در مجمع از ابوعبیده نقل می‏کند که حیوان (بر وزن قمران) و حیات هر دو به یک معنی است قاموس نیز چنین گوید. یعنی: این زندگی دنیا فقط مشغولیّت و بازیچه است و خانه آخرت آن زندگی حقیقی است ای کاش می‏دانستند. در اقرب نقل است که مراد از آن حیاتی است که مرگ در پی ندارد. * ، ، ، ، . حیّ از اسماء حسنی است و آن صفت مشیهه است و دلالت بر دوام و ثبات دارد. حیات خداوند عین ذات اوست، حیات همه موجودات از خداست و از آنها قابل انفکاک است ولی حیات خدا از خدا قابل انفکاک نیست. دلیل این مطلب قید «اَلَّذی لا یَمُوت» است که گذشت یعنی: زنده‏ای که هرگز مرگ ندارد و آیه «هُوَالْحَیُّ لااِلهَ اِلّا هُوَ» که قصر حقیقی است یعنی زنده واقعی و حقیقی فقط او است و زندگی سایر موجودات عارضی و از جانب غیر است و حکم هلاکت بر آنها عمومیّت دارد . اگر گویند: چه می‏گوئید در خلود قیامت که اهل بهشت و جهنّم زنده بودنشان ابدی است؟ اگر گویند: چه می‏گوئید در خلود قیامت که اهل بهشت و جهنّم زنده بودنشان ابدی است؟ گوئیم: ابدیّت و خلودشان از جانب خداست نه عین وجودشان. * . تحیّت: هر دعا و ثنا و تعارفی است که شخص در روبرو شدن با شخص دیگر بر زبان می‏آورد و آن در اصل، مصدر حیّاک اللّه است (المنار) . نظر به اصل مادّه، معنای زنده ماندن و زنده نگه داشتن می‏دهد چنانکه مجمع آن را سلام کردن و بقا گفته و راغب گوید: آن را حیات است و سپس دعا بر حیات را تحیّت گفته‏اند. در اقرب می‏گوید: «حیاه اللّه تحیّة» یعنی خدا عمر او را زیاد کند. علی هذا تحیّت اعمّ از سلام کردن است و سلام کردن از مصادیق آن می‏باشد چنامکه در مجمع ذیل آیه فوق از امام باقر و صادق علیهما السلام نقل شده که تحیّت سلام کردن و سایر نیکی‏هاست . و روایت هست: کنیزی طلقه ریحانی پیش امام حسین صلوات اللّه علیه آورد، حضرت او را آزاد کرد، گفتند: یک طاقه ریحان چه ارزشی دارد تا او را آزاد کنی؟ فرمود: خدا ما را چنین ادب فرموده آنگاه امام علیه السلام آیه «وَ اِذا حُبّیتُمْ...» را خواند و فرمود: بهتر از هدیه او آزاد کردنش بود و از آیه نیز روشن می‏شود که سلام کردن از مصادیق تحیّت است . معنی آیه اوّل چنین است: چون به شما از کسی تحیّتی بهتر از آن یا مثل آن را برگردانید خدا بر همه چیز حسابگر است. اگر سلام کردن را مصداق آیه بگیریم معنی آن است چون کسی به شما سلام علیکم گفت در مقابل سلام علیکم و یا سلام علیکم و رحمة اللّه بگوئید و اگر نیکوئی دیگری و یا دعائی را مصذاق بدانیم مراد آن می‏شود که با مثل آن یا با بهتر از آن تلافی کنید. * چون به خانه‏ها وارد شدید بر خودتان سلام کنید آن تحیّتی است از جانب خدا مبارک و پاکیزه است . در مجمع از حضرت صادق علیه السلام نقل است که آن، سلام شخص بر اهل بیت است و آنها جواب می‏دهند و آن سلام شماست بر خودتان «تَحِیَّةُ مِنْ عِنْدِاللّه» مشعر آن است که سلام کردن به جای تحیّاتیکه در جاهلیّت بود تشریع شده است .

پیشنهاد کاربران

بپرس