حیوص

لغت نامه دهخدا

حیوص. [ ح َ ] ( ع ص ) ( دابة... ) ستور رمنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

حیوص. [ ح ُ ] ( ع مص ) برگشتن و به یک سو شدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بگردیدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بگردیدن و بگریختن. ( المصادر زوزنی ). رجوع به حَیص شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس