حیوانات، املاک و قانون ( ۱۹۹۵ ) کتابی است که گری فرانسیسون، استاد برجسته حقوق و نیکلاس د بی. کاتزنباخ محقق حقوق و فلسفه در دانشکده حقوق راتجرز - نیوآرک. این کتاب نخستین رفتار گسترده دانش نظری حقوق حیوانات بود. [ ۱]
این کتاب به یک مقدمه تقسیم شده است، که در آن مفهوم فرانسیسون در مورد "وفاداری قانونی"، و پس از آن سه بخش بیان شده است: ( ۱ ) "وضعیت حیوانات به عنوان دارایی"، ( ۲ ) "کاربرد عمومی نظریه: اساسنامه های ضد انحصاری"، و ( ۳ ) "کاربرد ویژه تئوری: تنظیم آزمایش حیوانات. " این قسمت از عنوان "جایگزینی برای ولفاریسم قانونی است "
در قسمت ۱، فرانسیسون استدلال می کند که حیوانات غیرمسئول، مالکیت شخصی یا منجنیق صاحبان آنها هستند، حتی اگر به عنوان یک نوع خاص از اموال شناخته شوند. به این ترتیب، آنها خودشان نمی توانند از حقوق قانونی برخوردار شوند، زیرا اینها اهداف اعمال حقوق شخص دیگری هستند. هر زمان که منافع یک حیوان در برابر منافع مالک متعادل شود ( با فرض اینکه حیوان به عنوان منافع شناخته شده باشد ) ، هر چقدر که ممکن است این چیزهای بی اهمیت باشد، منافع صاحبش پیروز می شود. فرانسیسون اوضاع را با معالجه بردگان در ایالات متحده در سده های ۱۸ و ۱۹ مقایسه می کند، جایی که قوانینی وجود داشته که به ظاهر از آنها محافظت می شود، در حالی که دادگاه ها نادیده گرفته اند که نهاد برده داری، این حمایت را تا حد زیادی بی معنی می کند. [ ۲]
وی در ادامه استدلال می کند که قانون رفاه حیوانات سال ۱۹۶۶ ایالات متحده، نمونه ای از قوانین سمبولیک است، بر خلاف قوانین عملکردی، با تکیه بر مفاهیم شرح داده شده توسط جان دوایر در سال ۱۹۹۰. او می نویسد که این نمادین است ( به نقل از دوایر ) ، زیرا نمونه ای از قانونی است که «قوه مقننه نتوانسته است محدودیت های اداری و سیاسی را که مانع اجرای قانون می شود، برطرف کند. »[ ۳]
پروفسور پریسیلا کوهن به این کتاب نقد و بررسی مطلوب کرد، نوشت: "فرانسیسون باعث می شود تا نظرات ما را در مورد حیوانات، بی رحمی، چه نوع دردی" ضروری "ارزیابی کنیم، چه جامعه ای اجازه می دهد تا موجودات بی دفاع شلیک شود، سوزانده شود، مورد ضرب و شتم قرار بگیرد؛ و غیره. توضیحات او همیشه متفکرانه است، تحلیلهای او نافذ است، نمونه های وی جالب است. "[ ۴] آنتونیا لایارد از ارزش های محیطی بسیار مهم تر بود، زیرا احساس می کرد که فرانسیسون هنگامی که "تلاش می کند چیزی را در جای خود قرار دهد، دشواری را تجربه می کند، زیرا او توصیف نمی کند که چگونه تئوری رگان در مورد حقوق حیوانات ممکن است در عمل عملی شود، به طور خاص، فرانسیسون به رگان ادعا می کند که حیوانات نباید دارای حقوق برابر با انسان باشند و این را با بیان اینکه آنها از حقوق یکسان برخوردار نیستند، درهم می آمیزند. "[ ۵]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین کتاب به یک مقدمه تقسیم شده است، که در آن مفهوم فرانسیسون در مورد "وفاداری قانونی"، و پس از آن سه بخش بیان شده است: ( ۱ ) "وضعیت حیوانات به عنوان دارایی"، ( ۲ ) "کاربرد عمومی نظریه: اساسنامه های ضد انحصاری"، و ( ۳ ) "کاربرد ویژه تئوری: تنظیم آزمایش حیوانات. " این قسمت از عنوان "جایگزینی برای ولفاریسم قانونی است "
در قسمت ۱، فرانسیسون استدلال می کند که حیوانات غیرمسئول، مالکیت شخصی یا منجنیق صاحبان آنها هستند، حتی اگر به عنوان یک نوع خاص از اموال شناخته شوند. به این ترتیب، آنها خودشان نمی توانند از حقوق قانونی برخوردار شوند، زیرا اینها اهداف اعمال حقوق شخص دیگری هستند. هر زمان که منافع یک حیوان در برابر منافع مالک متعادل شود ( با فرض اینکه حیوان به عنوان منافع شناخته شده باشد ) ، هر چقدر که ممکن است این چیزهای بی اهمیت باشد، منافع صاحبش پیروز می شود. فرانسیسون اوضاع را با معالجه بردگان در ایالات متحده در سده های ۱۸ و ۱۹ مقایسه می کند، جایی که قوانینی وجود داشته که به ظاهر از آنها محافظت می شود، در حالی که دادگاه ها نادیده گرفته اند که نهاد برده داری، این حمایت را تا حد زیادی بی معنی می کند. [ ۲]
وی در ادامه استدلال می کند که قانون رفاه حیوانات سال ۱۹۶۶ ایالات متحده، نمونه ای از قوانین سمبولیک است، بر خلاف قوانین عملکردی، با تکیه بر مفاهیم شرح داده شده توسط جان دوایر در سال ۱۹۹۰. او می نویسد که این نمادین است ( به نقل از دوایر ) ، زیرا نمونه ای از قانونی است که «قوه مقننه نتوانسته است محدودیت های اداری و سیاسی را که مانع اجرای قانون می شود، برطرف کند. »[ ۳]
پروفسور پریسیلا کوهن به این کتاب نقد و بررسی مطلوب کرد، نوشت: "فرانسیسون باعث می شود تا نظرات ما را در مورد حیوانات، بی رحمی، چه نوع دردی" ضروری "ارزیابی کنیم، چه جامعه ای اجازه می دهد تا موجودات بی دفاع شلیک شود، سوزانده شود، مورد ضرب و شتم قرار بگیرد؛ و غیره. توضیحات او همیشه متفکرانه است، تحلیلهای او نافذ است، نمونه های وی جالب است. "[ ۴] آنتونیا لایارد از ارزش های محیطی بسیار مهم تر بود، زیرا احساس می کرد که فرانسیسون هنگامی که "تلاش می کند چیزی را در جای خود قرار دهد، دشواری را تجربه می کند، زیرا او توصیف نمی کند که چگونه تئوری رگان در مورد حقوق حیوانات ممکن است در عمل عملی شود، به طور خاص، فرانسیسون به رگان ادعا می کند که حیوانات نباید دارای حقوق برابر با انسان باشند و این را با بیان اینکه آنها از حقوق یکسان برخوردار نیستند، درهم می آمیزند. "[ ۵]
wiki: حیوانات املاک و قانون