حیله
/hile/
مترادف حیله: احتیال، تزویر، تغابن، تلبیس، چاره، حقه، حیلت، خدعه، دستان، دغا، دوال، ریا، سالوس، شعبده، شید، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فسوس، فن، فند، کید، مکر، نیرنگ
برابر پارسی: تزویر، نیرنگ، فسون، ترفند، شیله، فریب
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) قدرت توانایی.۲ - حذاقت جودت نظر . ۳ - ( اسم ) چاره . ۴ - مکر فریب تزویر .
حذاقت وجودت نظر .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] قدرت و توانایی بر هرگونه تصرف و تدبیر.
۳. [قدیمی] چاره گری.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] حیله، به چاره اندیشی برای رسیدن به مقصود گفته می شود
حیله، به چاره اندیشی ویژه جهت رسیدن به مقصود را می گویند،حیله معنای دیگری نیز داردکه عبارت است از نیرنگ، فریب و خدعه.
مراد از حیله به معنای اول
غرض از حیله به معنای نخست، توصل جستن به اسباب دارای آثار شرعی برای اسقاط چیزی است، مانند به کارگیری حیله در ربا به منظور فرار از آن؛ در حالی که بدون اعمال آن، شخص به ربا مبتلا می شود.
کاربرد حیله در فقه
از آن در بسیاری از ابواب، از جمله تجارت، نکاح و طلاق سخن گفته اند.
اقسام حیله
...
حیله، به چاره اندیشی ویژه جهت رسیدن به مقصود را می گویند،حیله معنای دیگری نیز داردکه عبارت است از نیرنگ، فریب و خدعه.
مراد از حیله به معنای اول
غرض از حیله به معنای نخست، توصل جستن به اسباب دارای آثار شرعی برای اسقاط چیزی است، مانند به کارگیری حیله در ربا به منظور فرار از آن؛ در حالی که بدون اعمال آن، شخص به ربا مبتلا می شود.
کاربرد حیله در فقه
از آن در بسیاری از ابواب، از جمله تجارت، نکاح و طلاق سخن گفته اند.
اقسام حیله
...
wikifeqh: حیله
[ویکی الکتاب] معنی حِیلَةً: از حالی به حال دیگر درآمدن (در جمله "لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً ": چاره ای ندارند)
معنی خَتَّارٍ: بسیار حیله گر (مبالغه است و از ماده ختر میباشد که به معنای شدت مکر و حیله است )
معنی کَیْدٌ: نقشه کشیدن - حیله کردن-چاره اندیشی(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدَکُمْ: نقشه کشیدن شما - حیله کردن شما-چاره اندیشی شما(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدَهُ: نقشه کشیدنش - حیله کردنش-چاره اندیشی اش(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدُهُمْ: نقشه کشیدنشان - حیله کردنشان-چاره اندیشی آنها(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی یَکِیدُونَ: نقشه می کشند - حیله می کنند-چاره اندیشی می کنند(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است.)
معنی کَیْدِکُنَّ: نقشه کشیدن شما زنان- حیله کردن شما زنان-چاره اندیشی شما زنان(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدَهُنَّ: نقشه کشیدن آن زنان- حیله کردن آن زنان-چاره اندیشی آن زنان(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی یَکِیدُواْ: نقشه می کشند - حیله می کنند-چاره اندیشی می کنند(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است. جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله ی قبلی است)
معنی مَکْرِهِمْ: مکرشان - حیله شان - نقشه شان(کلمه مکر به معنای آن است که با حیله شخصی را از هدفی که دارد منصرف کنی ،وبه دو قسم است ، یکی به نحوه پسندیده مثل اینکه بخواهی با حیله او را به کاری نیک وا بداری ، و چنین مکری به خدا هم نسبت داده میشود ، همچنان که خودش فرمو...
معنی مَکِیدُونَ: اسیر نیرنگ شده ها (کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کِدْنَا: چاره اندیشی کردیم (کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی مَا یَمْکُرُونَ: نیرنگ نمی کنند - مکر نمی کنند (کلمه مکر به معنای آن است که با حیله شخصی را از هدفی که دارد منصرف کنی ،وبه دو قسم است ، یکی به نحوه پسندیده مثل اینکه بخواهی با حیله او را به کاری نیک وا بداری ، و چنین مکری به خدا هم نسبت داده میشود ، همچنان که خودش فر...
ریشه کلمه:
حول (۲۵ بار)
معنی خَتَّارٍ: بسیار حیله گر (مبالغه است و از ماده ختر میباشد که به معنای شدت مکر و حیله است )
معنی کَیْدٌ: نقشه کشیدن - حیله کردن-چاره اندیشی(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدَکُمْ: نقشه کشیدن شما - حیله کردن شما-چاره اندیشی شما(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدَهُ: نقشه کشیدنش - حیله کردنش-چاره اندیشی اش(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدُهُمْ: نقشه کشیدنشان - حیله کردنشان-چاره اندیشی آنها(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی یَکِیدُونَ: نقشه می کشند - حیله می کنند-چاره اندیشی می کنند(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است.)
معنی کَیْدِکُنَّ: نقشه کشیدن شما زنان- حیله کردن شما زنان-چاره اندیشی شما زنان(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کَیْدَهُنَّ: نقشه کشیدن آن زنان- حیله کردن آن زنان-چاره اندیشی آن زنان(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی یَکِیدُواْ: نقشه می کشند - حیله می کنند-چاره اندیشی می کنند(کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است. جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله ی قبلی است)
معنی مَکْرِهِمْ: مکرشان - حیله شان - نقشه شان(کلمه مکر به معنای آن است که با حیله شخصی را از هدفی که دارد منصرف کنی ،وبه دو قسم است ، یکی به نحوه پسندیده مثل اینکه بخواهی با حیله او را به کاری نیک وا بداری ، و چنین مکری به خدا هم نسبت داده میشود ، همچنان که خودش فرمو...
معنی مَکِیدُونَ: اسیر نیرنگ شده ها (کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی کِدْنَا: چاره اندیشی کردیم (کلمه کید به معنای نوعی حیله زدن است که گاهی ناپسند و گاهی پسندیده است گرچه استعمالش در موارد ناپسند بیشتر است )
معنی مَا یَمْکُرُونَ: نیرنگ نمی کنند - مکر نمی کنند (کلمه مکر به معنای آن است که با حیله شخصی را از هدفی که دارد منصرف کنی ،وبه دو قسم است ، یکی به نحوه پسندیده مثل اینکه بخواهی با حیله او را به کاری نیک وا بداری ، و چنین مکری به خدا هم نسبت داده میشود ، همچنان که خودش فر...
ریشه کلمه:
حول (۲۵ بار)
wikialkb: حِیلَة
جدول کلمات
مترادف ها
غلط، خیال، گول، خیال باطل، خیال واهی، خیال خام، حیله، وهم
حیله، خلاف، جرزنی، بازی بیقاعده
هنر، مهارت، صنعت، نیرنگ، پیشه، پیشه وری، حیله
زیرکی، عیاری، خاتوله، خبی، مکاری، حیله، خدعه، حیله گری، حیله باز
مهارت، عیاری، حیله
فریب، تزویر، حیله، خدعه، مکر، تلبیس
فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب
فریب، حیله، خدعه، شیادی
فریب، غبن، حیله، شیادی، تقلب، کلاه برداری، شیاد، گوش بر
بهانه، گریز، طفره، طفره روی، حیله، تجاهل، گریز زنی
نیرنگ، حقه، رمز، حیله، خدعه، شیادی، بامبول، شعبده بازی، فوت و فن، لم
نیرنگ، حیله، خدعه، مکر
فریب، گول، حیله، شوخی فریب امیز
خاده، گفتار بیهوده، چنگک، حیله، نیزه، سیخک، قهقهه، شوخی فریبنده، ازمایش سخت، تفریحگاه ارزان، قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
عیاری، فریب، طراری، حیله، دورویی، مکر
تدبیر، حیله
خیانت، حیله، دورویی، مکر، تلبیس، دستان و تزویر، روباه صفتی
حقه، حیله
حیله
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه حیله
معادل ابجد 53
تعداد حروف 4
تلفظ hile
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: حیلَة، جمع: حیَل] ‹حیلت›
مختصات ( لِ ) [ ع . حیلة ] ( اِمص . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 53
تعداد حروف 4
تلفظ hile
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: حیلَة، جمع: حیَل] ‹حیلت›
مختصات ( لِ ) [ ع . حیلة ] ( اِمص . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
گول زدن
کَید
کَلَک
هیله
در زبان پښتو به معنی
Hope , امید , ارزو, ارمان است
در زبان پښتو به معنی
Hope , امید , ارزو, ارمان است
نیرنگ ، شیله پیله، در کردی می گویند رپ شیله که از پیشوند "رپ "کوشش" و شیله "نیرنگ"ساخته شده است
اجابت
حیله : حیله، به چاره اندیشی ویژه جهت رسیدن به مقصود را می گویند، حیله معنای دیگری نیز داردکه عبارت است از نیرنگ، فریب و خدعه.
حیله : چاره ، چاره اندیشی نیرنگ ، فریب .
حیله : چاره ، چاره اندیشی نیرنگ ، فریب .
حیله : چاره
لکل شیی ءحیله : برای هرچیزی ، چاره ای است .
لکل شیی ءحیله : برای هرچیزی ، چاره ای است .
تزویر، تغابن، تلبیس، چاره، حقه، حیلت، خدعه، دستان، دغا، دوال، ریا، سالوس، شعبده، شید، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فسوس، فن، فند، کید، مکر، نیرنگ
نقشه.
إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ
خدایا مرا به کیفرت ادب منما، و با نقشه ای با من نیرنگ مکن، پروردگارا از کجا برایم خیری هست،
إِلَهِی لاَ تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لاَ تَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ
خدایا مرا به کیفرت ادب منما، و با نقشه ای با من نیرنگ مکن، پروردگارا از کجا برایم خیری هست،
مکر، کید، نیرنگ، کلک، ترفند، خدعه، زیرکی، زرنگی
حَیلَه در گویش یزدی یعنی حِجله عروس وداماد
مکر
شیت
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: نیرنگ ( پارسی دری ) ، آدَب ( اوستایی ) ، دائوس ( اوستایی: دَئُثری ) ، دَبیتان ( اوستایی: دَئیبیتان ) ، دَئیوی daivi ( اوستایی ) ، دَوَژ davaž ( اوستایی: دْوْژَ dvža )
حیلَه در عربی به معنی استادکاری و زرنگی و زیرکی دارد و یک صفت مثبت می باشد در حالی که در فارسی حیلِه یک صفت منفی می باشد و معنی فریب و نیرنگ دارد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)