حیف و میل
/heyfomeyl/
مترادف حیف و میل: اتلاف، تضییع، تلف، هدر
معنی انگلیسی:
embezzlement
لغت نامه دهخدا
- حیف و میل شدن ؛ تفریط شدن.
- حیف و میل کردن ؛ بالا کشیدن. خوردن. تفریطکردن.
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
اختلاس، دزدی، حیف و میل
اختلاس، دزدی، حیف و میل
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بزن و بپاچ ( بپاش ) ، ریخت و پاش.
حیف به معنی اسراف و ضایع کردن یک دارایی و میل به معنای استفاده شخصی و دزدیدن یک دارای است.
اسراف
هزینه کردن برای کارهای بیهوده و بی ارزش