حیص و بیص
/heysobeys/
مترادف حیص و بیص: جریان، حین، گیرودار، میانه
برابر پارسی: کشاکش
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. تنگی و گرفتاری که رهایی از آن ممکن نباشد.
مترادف ها
تنگنا، گیر، حیص و بیص، افیون
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
هناهین
حیص و بیص ( نادرست )
حیص بیص ( درست )
.
گیر و دار ( نادرست )
گیر دار ( درست )
.
در ترکیبات وصفی و اضافی نیازی به آوردن "واو" میان کلمات نیست!
حیص بیص ( درست )
.
گیر و دار ( نادرست )
گیر دار ( درست )
.
در ترکیبات وصفی و اضافی نیازی به آوردن "واو" میان کلمات نیست!