حذر ز صحبت زاهد حیات اگر خواهی
که حیز باش و بزی دیر در جهان مثل است.
( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال دوم شماره 3 ).
و مرحوم دهخدا گوید: اینکه این کلمه را با حاء حطی مینویسند ظاهراً بدین سبب است که اصل آن خیز با خاء معجمه فوقانی است و امروز هم کردان آن را خیز ( با خاء ) گویند : چیمه مال برارم
خنگی روغن درآرم
زنه خیزه برارم کردش بزهر مارم
زنکه بتخته بیفتی بحوض نقره بیفتی.
( از یادداشت مرحوم دهخدا ).همه با حیزان حیز و همه با گیجان گیج
همه با دزدان دزد و همه با شنگان شنگ.
قریعالدهر.همه با دزدان دزد و همه با شنگان شنگ.
گفتم همی چه گویی ای حیزگلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
گفتم یکی که مسجدیم چون نه غرمتم [ قرمطم ]
گفتا تو نیز هم بچنین [...؟ ] زاهدی.
چون حیز طیره شد ز میان ربوخه گفت
بر ریش خربطان ریم ای خواجه عسجدی.
عسجدی.گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
گفتم یکی که مسجدیم چون نه غرمتم [ قرمطم ]
گفتا تو نیز هم بچنین [...؟ ] زاهدی.
چون حیز طیره شد ز میان ربوخه گفت
بر ریش خربطان ریم ای خواجه عسجدی.
با جحی گفت نوبتی حیزی
کز علی و عمر بگو چیزی
گفت با وی جحی که انده چاشت
در دلم حب و بغض کس نگذاشت.
سنایی.کز علی و عمر بگو چیزی
گفت با وی جحی که انده چاشت
در دلم حب و بغض کس نگذاشت.
کسی از حیز سرگذشت نخواست.
بیشتر بخوانید ...