حیر

لغت نامه دهخدا

حیر. [ ح َ ] ( ع اِ ) جای گرد آمدن آب. || جای مغاک که آب باران در آن گرد آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || جای پست. ( منتهی الارب ). || بستان. || حَیرَة است در جمیع معانی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حیرة شود.

حیر.[ ح ِ ی َ / ح َ ی َ ] ( ع اِ ) بسیار از مال و اهل. ( منتهی الارب ). الکثیر من المال و الاهل. ( اقرب الموارد ).

حیر. [ ح َی ْی ِ ] ( ع اِ ) ابر. ( منتهی الارب ). ابری که از باران ناشی و در آسمان سرگردان میشود. ( از اقرب الموارد ).

حیر. [ ح َ ی َ ] ( ع مص ) سرگشته شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || حَیرَة است در جمیع معانی آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حیرة شود.

حیر. [ ح َ ] ( اِخ ) کربلا. ( منتهی الارب ). حایرالحسین.
- حیرالاوَزّ ؛ حایرالحسین. ( معجم البلدان ج 3 ص 203 ).

فرهنگ فارسی

کربلا . حایر الحسین .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس