حیثیت

/heysiyyat/

مترادف حیثیت: آبرو، اعتبار، پرستیژ، ارزش، عرض، وجهه، اسلوب، وضع، حال

برابر پارسی: آبرو، ارزش

معنی انگلیسی:
prestige, respect, reputation, face, respectability, weight

لغت نامه دهخدا

حیثیت. [ ح َ / ح ِ ثی ی َ ] ( از ع ، مص جعلی ، اِمص ) وضع. اسلوب. ( آنندراج ). نظر. لحاظ. اعتبار: و شوکت و صولت مائی و منی بحیثیتی میراند که... ( ترجمه محاسن اصفهان )....تا به حیثیتی که چون بجوار ایزدی واصل شد... ( تاریخ قم ).

فرهنگ فارسی

جهت، اعتبار، آبرو
(مصدر ) ۱ - وضع اسلوب . ۲ - اعتبار آبرو . جمع : حیثیات .

فرهنگ معین

(حِ یَّ ) [ ع . حیثیة ] (مص جع . ) اعتبار، آبرو. ج . حیثیات .

فرهنگ عمید

۱. اعتبار، آبرو، خوش نامی.
۲. [قدیمی] وضع، حالت، جهت.

فرهنگستان زبان و ادب

{prestige} [جامعه شناسی] اعتبار و ارزش و احترامی که فرد به دلیل موقعیت شغلی یا اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی در جامعه از آن برخوردار است

مترادف ها

respect (اسم)
نسبت، رابطه، احترام، عزت، تکریم، حیثیت، رجوع، حرمت، حیث، بزرگداشت

prestige (اسم)
اعتبار، نفوذ، اب رو، قدر و منزلت، حیثیت

فارسی به عربی

شمعة

پیشنهاد کاربران

بپرس