حیال. ( ع اِ ) رشته ای که میان هر دو تنگ شتر بندند تا تنگی که جانب ران میباشد بر غلاف نره شتر نیفتد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )( ناظم الاطباء ). || دو بازوی چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مقابل. ( منتهی الارب ). رویاروی چیزی. ( آنندراج ): قعد حیاله و بحیاله ؛نشست مقابل وی. ( منتهی الارب ). مقابل و روبروی هر چیز. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) آبستن نشدن ناقه بعد از گشن دادن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و کذلک النخل. ( منتهی الارب ). || بار دادن خرما در یک سال و بار ندادن در سال دیگر. ( اقرب الموارد ). رجوع به حوول و حول شود. || ( ص ) ج ِ حائل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به حائل شود.
فرهنگ فارسی
رشت. که میان هر دو تنگ شتر بندند تا تنگی که جانت ران میباشد بر غلاف نر. شتر نیفتد .
فرهنگ عمید
۱. [جمعِ حائل] = حائل ۲. رشته ای که میان دو تنگ شتر می بندند.