حیاطت. [ طَ ] ( از ع ، مص )نگاه داشتن. حیاطة. ( صراح ). نگهبانی. ( غیاث ). پاس داشتن : و او را در کنف رعایت و حیاطت خویش میداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به حیاطه شود.حیاطة. [ طَ ] ( ع مص ) نگاه داشتن. حوط. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به حوط و حیاطت شود.