حَیاطی: ١. ابرمهم، بسیار مهم، ابرنیازین، ابربایسته ٢. زیستی، زندگانی، زنده بودن
ارزشمند، پرارزش، زندگی بخش
critically important
جریان داشتن زندگی زنده بودن
زایا، زاینده
مرگ و زندگی با بدیده گرفتن آرش و درونمایه ی این واژه ی ساخته و پرداخته شده، می توان بجای آن، �مرگ و زندگی� ( به آرش مرگ یا زندگی ) بکار برد. دو نمونه: برایم [این موضوع] حیاتی است. - - > [ این جُستار] برایم، مرگ و زندگی است. منافع حیاتی - - > بهره وری های مرگ و زندگی
واژه حی از ریشه پیشاهندواروپایی ħhayw* به معنای عمر زنده alive life ستانده شده که همریشه با واژه اوستایی �y� به معنای دوره زندگی lifespan است. عرب از حی واژگان جعلی احیا محیی و حیات را به دست آورده است.
ایل حیات داوودی قوم لر آریایی :: کلمه لری گیان::گیاهان
در پهلوی " گیانی " از بن گیان ( جان ) برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید فخرایی.