حیات گرایی (vitalism)
نظریه ای فلسفی که بر پایۀ آن موجودات جاندار، هر قدر هم که ساده باشند، از موجودات غیرجاندار متفاوت اند زیرا از نوعی «نیروی حیاتی۱» غیرفیزیکی و غیرشیمیایی برخوردارند. در نظر حیات گرایان، موجودات جاندار را نمی توان تنها به کمک قوانین فیزیکی ـ شیمیایی تبیین کرد. حیات گرایی را باید از نگرش های دینی و الهی دربارۀ ماهیّت زندگی متمایز دانست، زیرا حیات گرایان نیروی حیاتی را لزوماً به آفریدگار یا موجودی متعالی نسبت نمی دهند (اگرچه حیات گرایی با چنین عقایدی سازگار است). می توان گفت که، در غرب، حیات گرایی در پیشرفته ترین صورت خود در آثار افلاطون و ارسطو و در زمان ما در آثار برگسون به ظهور رسیده است. فعلیت یا کمال۲ در ارسطو گونه ای از نیروی حیاتی بود که همۀ امکان های بالقوه را به واقعیت های بالفعل تبدیل می کرد. برگسون نیز به نیرویی خلاق به نام «شور زندگی» معتقد بود که موجودات زنده از آن برخوردارند و باعث تمایز قطعی آن ها از موجودات غیرزنده می شود. امروزه اندک است شمار زیست شناسانی که برای حیات گرایی در هریک از گونه هایش ارزش و اعتباری قایل باشند.vital forceentelechy
نظریه ای فلسفی که بر پایۀ آن موجودات جاندار، هر قدر هم که ساده باشند، از موجودات غیرجاندار متفاوت اند زیرا از نوعی «نیروی حیاتی۱» غیرفیزیکی و غیرشیمیایی برخوردارند. در نظر حیات گرایان، موجودات جاندار را نمی توان تنها به کمک قوانین فیزیکی ـ شیمیایی تبیین کرد. حیات گرایی را باید از نگرش های دینی و الهی دربارۀ ماهیّت زندگی متمایز دانست، زیرا حیات گرایان نیروی حیاتی را لزوماً به آفریدگار یا موجودی متعالی نسبت نمی دهند (اگرچه حیات گرایی با چنین عقایدی سازگار است). می توان گفت که، در غرب، حیات گرایی در پیشرفته ترین صورت خود در آثار افلاطون و ارسطو و در زمان ما در آثار برگسون به ظهور رسیده است. فعلیت یا کمال۲ در ارسطو گونه ای از نیروی حیاتی بود که همۀ امکان های بالقوه را به واقعیت های بالفعل تبدیل می کرد. برگسون نیز به نیرویی خلاق به نام «شور زندگی» معتقد بود که موجودات زنده از آن برخوردارند و باعث تمایز قطعی آن ها از موجودات غیرزنده می شود. امروزه اندک است شمار زیست شناسانی که برای حیات گرایی در هریک از گونه هایش ارزش و اعتباری قایل باشند.vital forceentelechy
wikijoo: حیات_گرایی